خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱

روز دانش به ازین بایستی

آسمان مرد گزین بایستی

رفته چون رفت طلب نتوان کرد

چشم ناآمده بین بایستی

۳

پیش‌گاه ستم عالم را

داور پیش نشین بایستی

کیسهٔ عمر سپردیم به دهر

دهر غدار امین بایستی

گر به اندازهٔ همت طلبم

فلکم زیر نگین بایستی

۶

سایه‌ای ماند ز من، من غلطم

هستی سایه یقین بایستی

ناله گر سوی فلک رفت رواست

سایه باری به زمین بایستی

نیست صیادی و عالم پر صید

صید را شیر عرین بایستی

کار خاقانی هم به بتر است

کار گیتی به از این بایستی