الا ای طایر قدسی الا ای طوطی شیدا
که داری در نوا پنهان هزاران نکتهٔ زیبا
الا ای هدهد شهر صبا کز منطقت ریزد
بشارتهای جان پرور، اشارتهای روح افزا
مبادا خالی از شکر، تو را منقار در مینو
مبادا آشیان خالی تو را در شاخهٔ طوبی
ز انوار الهی بخش برجانهای مشتاقان
زاسرار حقیقت ریز در دلها می از مینا
برای دوستان گویی زباغ روضهٔ رضوان
هزاران داستان داری ز قصر جنت المأوی
هر آنکس ابروانت دید، واصل با حقیقت شد
که ابروی تو قوسین است و زلفت لیله اسری
خدا را ای حریفان داده ام من دل به معشوقی
که دارد فتنه جویی ها همی در نرگس شهلا
هدایت میکند شیخم بسوی کعبه وغافل
که باشد کعبه مجنون، سواد خیمة لیلی
اگر شهد شکر دارد، غزل چون آیتی گوید
بود شکر فروشان را مرید لعل شکر خا