ترکی کشی » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۴

زلفین برشکسته و قد صنوبری

زیر دو زلف جعدش دو خط عنبری

دو لب عقیق و زیر عقیقش دو رسته در

نرگس دو چشم و زیر دو نرگس گل طری

چشم و دو زلف و دو رخ، جمله مشعبدند

وز یکدگر گرفته همه سحر و دلبری

خلد برین شدست نگه کن به کوه و دشت

صد گونه گل شکفته به هر سو که بنگری

سرخ و سپید و لعل و کبود و بنفش و زرد

نوروز کرد بر گل صد‌برگ زرگری

خیره شود دو چشم که چون بنگری بدو

کوشی که بگذری؛ ندهد ره که بگذری

گویی که مشتری است به هر نرگسی درون

رخشنده همچو دو رخ معشوق سعتری