ابوالعلاء شوشتری » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱

می‌گفت به دندان بتم عقد درر

من همچو توام خوشاب و پاکیزه گهر

خندان‌خندان به زیر لب گفت : خموش

بر‌بسته دگر باشد و بر‌رسته دگر