کرد سر با نامهٔ آن ماه قاصد راه را
ی کبوتر پر مکن از اشک حسرت چاه را
عشق بر یک فرش بنشاند گدا و شاه را
سیل یکسان می کند پست و بلند راه را
کاسهٔ خود پر مکن زنهار از خوان کسی
داغ از احسان خورشید است بر دل ماه را