غنی کشمیری » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

کرد سر با نامهٔ آن ماه قاصد راه را

ی کبوتر پر مکن از اشک حسرت چاه را

عشق بر یک فرش بنشاند گدا و شاه را

سیل یکسان می کند پست و بلند راه را

کاسهٔ خود پر مکن زنهار از خوان کسی

داغ از احسان خورشید است بر دل ماه را