غنی کشمیری » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

اعتمادی نیست بر گردون که در وقت بنا

ریخت معمار قضا رنگ از شفق این خانه را

طبع آن شاعر که شد با طرز دزدی آشنا

معنی بیگانه داند معنی بیگانه را

چشم عاشق روشنست از پرتو دیدار دوست

شمع نخل وادی ایمن بود پروانه را

عاشقان را می شود بخت سیه ظل هما

شعله بر سر افسر شاهی بود پروانه را