فتد در خانهٔ زین چون گذار آن لعبت چین را
پر پروانه سازد شمع حسنش دامن زین را
بهم شیر و شکر آمیزشی دارد نمیدانم
که ره چون نیست در چشم سفیدم خواب شیرین را
کجا اهل ریا را آگهی از درد دین باشد
که خوانند از پی فوت نماز این قوم یاسین را
غنی تار نفس چون رشتهٔ گلدسته می گردد
زبانم گر به تقریر آورد اشعار رنگین را