غنی کشمیری » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

چسان کنم دم بسمل بلند افغان را

ز سرمه کرد سیه تاب تیغ مژگان را

کدام باز ندانم در آشیان بندیست

که هست حکم پر کاه بال مرغان را

غنی ز فاقه چو بندیم بر شکم سنگی

گمان برند که داریم در بغل نان را