ما دل به دست مهر تو زان باز دادهایم
کهاندر طریق عشق تو گرم اوفتادهایم
ما رطلهای دُرد تو زآن درکشیدهایم
کز رمزهای دَرد تو سری گشادهایم
گفتی که دل بداده و فارغ نشستهای
اینک برای دادن جان ایستادهایم
ما آستین ناز تو از دست کی دهیم
چون دامن نیاز به دست تو دادهایم
تا همقدم شدیم سگ پاسبانت را
از فرق فرقدین قدم برنهادهایم
کس را چه دست بر ما گر عاشق توایم
مولای کس نهایم که آزاد زادهایم
ما هم به باده همدم خاقانییم و بس
کو راه بادهخانه، که جویای بادهایم