صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۷۷- سوره المرسلات » ۲- آیات ۱۶ تا ۳۴

أَ لَمْ نُهْلِکِ اَلْأَوَّلِینَ (۱۶) ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ اَلْآخِرِینَ (۱۷) کَذٰلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ (۱۸) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ (۱۹) أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ مٰاءٍ مَهِینٍ (۲۰) فَجَعَلْنٰاهُ فِی قَرٰارٍ مَکِینٍ (۲۱) إِلیٰ قَدَرٍ مَعْلُومٍ (۲۲) فَقَدَرْنٰا فَنِعْمَ‌ اَلْقٰادِرُونَ (۲۳) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ (۲۴) أَ لَمْ نَجْعَلِ اَلْأَرْضَ کِفٰاتاً (۲۵) أَحْیٰاءً وَ أَمْوٰاتاً (۲۶) وَ جَعَلْنٰا فِیهٰا رَوٰاسِیَ شٰامِخٰاتٍ وَ أَسْقَیْنٰاکُمْ مٰاءً فُرٰاتاً (۲۷) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ (۲۸) اِنْطَلِقُوا إِلیٰ مٰا کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ (۲۹) اِنْطَلِقُوا إِلیٰ ظِلٍّ ذِی ثَلاٰثِ شُعَبٍ (۳۰) لاٰ ظَلِیلٍ وَ لاٰ یُغْنِی مِنَ اَللَّهَبِ (۳۱) إِنَّهٰا تَرْمِی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ (۳۲) کَأَنَّهُ جِمٰالَتٌ صُفْرٌ (۳۳) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ (۳۴)

آیا هلاک نکردیم پیشینیان را (۱۶) پس از پی ایشان خواهیم برد بازپسان را (۱۷) همچنین می‌کنیم با گنهکاران (۱۸) وای روزی چنین مر تکذیب‌کنندگان را (۱۹) آیا نیافریدیم شما را از آبی بیقدر (۲۰) پس گردانیدیم او را در آرامگاهی محکم (۲۱) تا مقداری معین (۲۲) پس توانا آمدیم پس خوب توانایانیم (۲۳) وای روزی چنین مر تکذیب‌کنندگان را (۲۴) آیا نگردانیدیم آیا زمین را کافی (۲۵) زندگان را و مردگان را (۲۶) و گردانیدیم در آن کوه‌های استوار بلند و آشامانیدیم شما را آب شیرین (۲۷) وای روزی چنین مر تکذیب‌کنندگان را (۲۸) بروید بسوی آنچه که بودید که بآن تکذیب می‌کردند (۲۹) بروید بسوی سایه صاحب سه شاخ (۳۰) نه خنک گرداند و نه کفایت کند از گرمی آتش (۳۱) بدرستی که آن می‌اندازد شراره چون کوشک (۳۲) گویا که شتران زرد است (۳۳) وای روزی چنین مر تکذیب‌کنندگان را (۳۴)

فرقۀ پیشینیان را ما هلاک

خود نکردیم ایچ آیا در مغاک

پس درآریم آخرین را هم ز پی

مشرکین چون اولین کردند طی

بر گنهکاران کنیم اینسان عمل

مر مکذب راست ویل آن روز بل

ما شما را ز آب بی مقدار و خوار

نافریدیم ایچ آیا از قرار

در مقرّ استواری بس نگاه

داشتیم آن را نگردد تا تباه

جای دادیم اعنی آن را در رحم

تا زمانی کوست معلوم از مهم

وآن بود نُه ماه کمتر یا فزون

ای فَقَدَرنَا فَنِعمَ الْقَادِرُون

بر مکذب کو ندارد باور این

مر عذاب است و بلائی یوم دین

ما نکردیم ارض را آیا کِفَات

بر همه احیاء و اموات از ثبات

هم بگردانیم در ارض از قرار

کوه های سرفراز استوار

می بنوشاندیم شیرین و زلال

بر شما آب از منابع در جبال

وادی دوزخ بود در رستخیز

بر مکذب کوست در انکار نیز

جانب دوزخ شوید اکنون روان

زآنچه می کردید خود تکذیب از آن

پس به سوی سایه ای اکنون روید

که بود او را سه شعبه بس شدید

سایه ای نی کوست مانع از تعب

دفع نکند چیزی از کافر لَهَب

دوزخ اندازد شراره پر ز بیم

بر مثال کوشکهای بس عظیم

گوییا هست آن شررها بی درنگ

بر نمود اشتران زرد رنگ

آن عذاب و آن عِقاب بی کران

بر کسی که می کند تکذیب آن