صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۶۷- سوره الملک » ۲- آیات ۷ تا ۱۵

إِذٰا أُلْقُوا فِیهٰا سَمِعُوا لَهٰا شَهِیقاً وَ هِیَ تَفُورُ (۷) تَکٰادُ تَمَیَّزُ مِنَ اَلْغَیْظِ کُلَّمٰا أُلْقِیَ فِیهٰا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهٰا أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ (۸) قٰالُوا بَلیٰ قَدْ جٰاءَنٰا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنٰا وَ قُلْنٰا مٰا نَزَّلَ اَللّٰهُ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّٰ فِی ضَلاٰلٍ کَبِیرٍ (۹) وَ قٰالُوا لَوْ کُنّٰا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مٰا کُنّٰا فِی أَصْحٰابِ اَلسَّعِیرِ (۱۰) فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحٰابِ اَلسَّعِیرِ (۱۱) إِنَّ اَلَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ (۱۲) وَ أَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اِجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذٰاتِ اَلصُّدُورِ (۱۳) أَ لاٰ یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اَللَّطِیفُ اَلْخَبِیرُ (۱۴) هُوَ اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اَلْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِی مَنٰاکِبِهٰا وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ اَلنُّشُورُ (۱۵)

چُون انداخته شوند در آن بشنوند مر آن را خروشی و آن می‌جوشد (۷) نزدیک شد پاره پارۀ شود از خشم هرگاه انداخته شود در آن جمعی سؤال کند ایشان را خازنانش آیا نیامد مر شما را بیم‌دهنده (۸) گویند آری آمد ما را بیم دهند پس تکذیب کردیم و گفتیم نفرستاده خدا هیچ چیز نیستید شما مگر در گمراهی بزرگ (۹) و گفتند اگر بودیم که می‌شنیدیم یا می‌یافتیم نبودیم ما در یاران آتش (۱۰) پس اقرار کردند بگناهانشان پس از رحمت مر اهل آتش سوزان (۱۱) بدرستی که آنان که می‌ترسند از پروردگار در نهان مر ایشان‌راست آمرزش و مزد بزرگ (۱۲) و پنهان سازید سخنان را یا آشکار کنید آن را بدرستی که او داناست بذات سینه‌ها (۱۳) آیا نمی‌دانید آنکه پدیدتر و اوست لطیف خبیر (۱۴) اوست آنکه گردانید برای شما زمین را نرم پس سیر کنید در اطرافش و بخورید از روزی او و بسوی اوست بازگشت (۱۵)

چون درافکنده شوند اندر جحیم

همچو هیزمها که در نار عظیم

بشنوند از دوزخ آوازی به گوش

همچو آواز حمار اندر خروش

پس به جوش آید شود نزدیک کو

پاره پاره گردد از غیظ عدو

دوزخ است آن نفسهاشان بشنوند

آن صدا از دوزخ نفس نژند

بهر ایشان است در جوش و خروش

هر چه در وی افکنند آید به جوش

هر که افکنده شود فوجی در آن

زآن کسان پرسند مانا خازنان

بر شما آیا نیامد بیم ده

کافران گویند آری آمده

رد پس ایشان را نمودیم از نشان

هم مُصر گشتیم در تکذیبشان

هیچ نفرستاده حق گفتیم ما

زآنچه می گویید از بهتان شما

نیستید الاّ که در گمراهی ای

زین ندارید ایچ خود آگاهی ای

هم بگویند از تأسف گر که ما

می شنیدیم آن نصیحت ز انبیا

یا تعقل می نمودیم از ضمیر

نک نمی بودیم ز اصحاب سعیر

پس به ذنب خود کنند اقرارها

پس کند دور اهل دوزخ را خدا

وآنکه می ترسند از پروردگار

در نهان باشند وز دل ترس کار

هستشان آمرزش و مزدی کبیر

زآن خدایی کآگه است او از ضمیر

قول خود در حق پیغمبر نهان

گر همی دارید یا فاش و عیان

نزد حق یکسان بود اندر ظهور

کو بود دانا بر اسرار صدور

یا که عام است این به حال خاص و عام

واقف است از جهر و سرّ یعنی تمام

نیست آیا آگه از سرّ صدور

آنکه خلق سینه ها کرد و خطور

خاصه کاندر کارها فاش و نهان

باشد او باریک بین، باریک دان

هم ز مکنونات اشیاء مطلع

علمش از شیئی نباشد منقطع

اوست آن کس که زمین را بر شما

رام و فرمانبر نمود اینسان به جا

پس به دوش ارض هر جانب روید

وین مثل باشد ز تمکین شدید

قصد باشد از مناکب یا جبال

وآن بود دوشِ زمین در احتمال

هم خورید از روزی حق بی نفور

هم به سویش نشر گردید از قبور