وَ اَلَّذِینَ تَبَوَّؤُا اَلدّٰارَ وَ اَلْإِیمٰانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هٰاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لاٰ یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حٰاجَةً مِمّٰا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلیٰ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کٰانَ بِهِمْ خَصٰاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولٰئِکَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ (۹) وَ اَلَّذِینَ جٰاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اِغْفِرْ لَنٰا وَ لِإِخْوٰانِنَا اَلَّذِینَ سَبَقُونٰا بِالْإِیمٰانِ وَ لاٰ تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنٰا غِلاًّ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنٰا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ (۱۰) أَ لَمْ تَرَ إِلَی اَلَّذِینَ نٰافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوٰانِهِمُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ اَلْکِتٰابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَ لاٰ نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ وَ اَللّٰهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکٰاذِبُونَ (۱۱) لَئِنْ أُخْرِجُوا لاٰ یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لاٰ یَنْصُرُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ اَلْأَدْبٰارَ ثُمَّ لاٰ یُنْصَرُونَ (۱۲) لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِی صُدُورِهِمْ مِنَ اَللّٰهِ ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاٰ یَفْقَهُونَ (۱۳) لاٰ یُقٰاتِلُونَکُمْ جَمِیعاً إِلاّٰ فِی قُریً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرٰاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتّٰی ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاٰ یَعْقِلُونَ (۱۴) کَمَثَلِ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِیباً ذٰاقُوا وَبٰالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ (۱۵)
و آنها که جایگاه ساختند آن دار را و ایمان را از پیش از ایشان دوست میدارند آن کس را که مهاجرت نمود بسوی ایشان و نمییابند در سینههاشان خواهشی از آنچه داده شدند و بر میگزیند بر خودهاشان و اگر چه باشد با ایشان احتیاج و آنکه داشته شود از بخل نفسش پس آنهایند آنها رستگاران (۹) و آنان که آمدند از بعد ایشان خواهند گفت پروردگار ما بیامرز ما را و برادران ما را آنان که پیشی گرفتند از ما بایمان و نگردان در دلهای ما کینه مر آنان را که ایمان آوردند پروردگار ما بدرستی که تویی مهربان رحیم (۱۰) آیا ندیدی بسوی آنان که نفاق ورزیدن که میگفتند مر برادرانشان را آنان که کافر شدند از اهل کتاب که اگر بیرون کرده شوید بیرون میرویم با شما و اطاعت نمیکنیم در شما احدی را هرگز و اگر قتال کرده شوید یاری میکنیم شما را و خدا گواهی میدهد که ایشانند دروغگویان (۱۱) اگر بیرون کرده شوند بیرون نخواهند رفت با ایشان و اگر قتال کرده شوند یاری نخواهند کرد آنها را و اگر یاری کنند ایشان را میگردانند پشتها پس یاری کرده نشوند (۱۲) هر آینه شما سختترید از راه بیم در سینههای ایشان از خدا آن باینست که اینها گروهیاند که نمیفهمند (۱۳) کارزار نمیکنند با شما همگی مگر در قریههای مستحکم یا از پشت دیوارها کارزارشان میان خود سخت است میپندارند آنها را همگی با هم و دلهاشان پراکندگانند آن باینست که آنها گروهیند که نمییابند بعقل (۱۴) چون مثل آنان که بودند پیش از ایشان نزدیک چشیدند بدی عاقبت کارشان را و بر ایشانست عذابی پر درد (۱۵)
فیء باشد آن کسان را که ز جای
باز بگرفتندشان اندر سرای
هم در ایمان بر خدا و بر رسول
یعنی انصار معظم در قبول
شد مدینه دار ایمان نام او
یا در آن خالص شد ایمانها نکو
دوست می دارند هجرت هر نمود
سوی ایشان جای بدهند از عهود
می نیابند ایچ ایشان در صدور
حاجتی را کوست داعی بر قصور
یعنی از رشک و حسد در احتمال
آنچه داده بر مهاجر شد ز مال
خواست پیغمبر مر آن انصار را
ذکر احسانهایشان کرد ابتدا
آنچه نیکی کرده بودند آن گروه
یا که امداد مهاجر از وجوه
گفت خواهید ار که اموال نضیر
بر شما قسمت کنم خرد و کبیر
وآن مهاجر در سراهای شما
همچنان باشند چون سابق به جا
بر مهاجر یا دهیم آن مال چند
وز سراهای شما بیرون روند
بر امور خود کنند ایشان قیام
میل انصار است زین دو با کدام
میل ما این است گفتند از ولا
بر مهاجر تا دهی این مالها
همچنین باشند چون روشن چراغ
در سرا و مسکن ما با فراغ
زآنکه خیر است آن قدمهاشان به ما
کرد پیغمبر بر ایشان پس دعا
آمد اندر شأنشان از کردگار
که کنند ایثار یعنی اختیار
بر نفوس خویش در مال و مکان
دیگران را این گروه از مؤمنان
یعنی انصار آن مهاجر را دهند
بر نفوس خویش تقدیم از پسند
گرچه می باشد مر ایشان را بدان
احتیاج و افتقاری بی کران
هست ایثار آنکه شخصی لاعلاج
باشد از چیزی ز روی احتیاج
پس به غیری واگذارد بی سبب
از خصال آدم این نبود عجب
شرح ایثار ار خدا خواهد به کام
در بیان هَل اَتی گویم تمام
وآنکه نفس خویش را از بخل او
باز دارد و آورد بر جود رو
گردد از بخل طبیعت برکنار
پس بوند آن قوم بی شک رستگار
وآنکه می آیند از پی در جهان
بعد از انصار و مهاجر بر نشان
می بگویند ای خدا اغْفِرْ لَنَا
وآن برادرها که بودند ابتدا
آن کسان کایشان به ایمان سابقند
هم به دین، پیشی گرفتن لایقند
می مگردان در دل ما از نهان
کینه و حقد و حسد بر مؤمنان
زین تو فرما حفظ از لطف عمیم
ای خدا چون تو رئوفی و رحیم
تو نگاه آیا نکردی در سیاق
سوی آنانکه کنند ایشان نفاق
با برادرهای خود گویند زود
زآن کسان که نگرویدند از یهود
گر برون کرده شوید از خانمان
با شما آییم ما فاش و عیان
هیچ وقت از کس نه ما فرمان بریم
در جدال با شما نی یاوریم
با شما ایشان نمایند ار قتال
بر شما بدهیم یاری لامحال
حق بود شاهد که ایشان کاذبند
گر جهودان خود برون کرده شوند
نی روند ایشان برون همراهشان
ور قتال آید ز پی ناگاهشان
نصرت ایشان را نبدهد از قرار
ور دهند از فرض نصرت نیست کار
زآنکه برگردند زود از پشت ها
گرزها بینند چون در مشت ها
بر هزیمت می روند اعنی که زود
پس نه یاری کرده گردند این یهود
زآنکه باشد در دل ایشان را فزون
از شما رَهبت که از حق در درون
این از آن باشد که ایشان بی خبر
جمله باشند از جلال دادگر
ور نه بایستی که ترسند از خدا
این دورویان منافق نه از شما
جنگ نکنند این یهودان با شما
جز ز پشت قلعه و دیوارها
نیستشان قوّت که آیند از حصون
سوی صحراء بهر جنگ ایشان برون
نی که جُبنی هستشان زین رهگذر
سخت باشد جنگشان با یکدگر
لیک باشند از شما بس ترسناک
افکند حقشان به دل این بیم و باک
خود تو پنداری که دارند اجتماع
این یهودان از تعقل و انتفاع
قلبهاشان لیک از حقد و حسد
بس پراکنده است و عاری از رشد
این از آن باشد که بس لایعقلند
از صلاح خود به کلی غافلند
همچو ز آنان است ایشان را مثل
که از ایشان پیشتر نزدیک بل
خود چشیدند آن وبال امر خویش
وآن نبود الاّ که از شش ماه بیش
کشتگان بدر از آن باشد مراد
یا گروه دیگر از اهل فساد
در جهان گشتند رسوا و هلاک
هم به عقباشان عذابی دردناک