صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۵۵- سوره الرّحمن » ۶- آیات ۵۲ تا ۶۱

فِیهِمٰا مِنْ کُلِّ فٰاکِهَةٍ زَوْجٰانِ (۵۲) فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ (۵۳) مُتَّکِئِینَ عَلیٰ فُرُشٍ بَطٰائِنُهٰا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَ جَنَی اَلْجَنَّتَیْنِ دٰانٍ (۵۴) فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ (۵۵) فِیهِنَّ قٰاصِرٰاتُ اَلطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لاٰ جَانٌّ (۵۶) فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ (۵۷) کَأَنَّهُنَّ اَلْیٰاقُوتُ وَ اَلْمَرْجٰانُ (۵۸) فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ (۵۹) هَلْ جَزٰاءُ اَلْإِحْسٰانِ إِلاَّ اَلْإِحْسٰانُ (۶۰) فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ (۶۱)

در آن دوتاست از هر میوه دو صنف (۵۲) پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می‌کنید (۵۳) می‌کنید تکیه بر فرشهایی که آستر آنها از دیبای سطبر است و چیدن آنها در بهشت نزدیک است بهشت نزدیک است (۵۴) پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می‌کنید (۵۵) در آنهاست فروهشته چشمان که مس نکرده ایشان را انسانی پیش از ایشان و نه جنّی (۵۶) پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می‌کنید (۵۷) گویا آنها یاقوت و مرواریدند (۵۸) پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می‌کنید (۵۹) آیا باشد پاداش نیکوکاری جز احسان (۶۰) پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می‌کنید (۶۱)

وز فواکه اندر آن دو بوستان

هست دو صنف از برای دوستان

زآن یکی معروف وآن دیگر غریب

که ندیده مثل آن کس در نصیب

بر کدامین پس ز نعمت ها که هست

می کنید انکار از عالی و پست

متکی بر فرشها کاندر مقر

دارد از استبرق آنها آستر

میوه های چیدنی زآن دو جنان

بر زمین نزدیک باشد یا دهان

بر چه نعمت پس به ظاهر یا نهان

می کنید انکار هیچ ای انس و جان

واندر آن باشد ز کوته چشمها

جفتشان از حور عین بی خشمها

که نسوده پیش از آنشان هیچ کس

ز آدمیزاد و پری در یک نفس

پس به آلاء خداوند از چه جنس

هست انکار شما ای جن و انس

گویی آن حوران به سرخی و بهاء

همچو یاقوتند و مرجان در لقاء

یا زنان پارسا اندر جنان

شوهران را می نماید آن چنان

بر چه نعمت پس ز نعمت ها که هِشت

هستتان تکذیب آیا در بهشت

باشد آیا خود جزای فعل نیک

غیر نیکی از خدای بی شریک

توبه را باشد جزاء از حق قبول

هم اجابت مر دعاء را در وصول

خوف از حق را جزاء امنیّت است

نقمت دنیا جزائش نعمت است

هم جزای آن، فنای فی االله است

خود بقاء با الله ار جان آگه است

تو کنی بر بینوایی گر عطاء

او کند در حقت از نیکی دعاء

ور نمایی در حق کس خدمتی

بخشدت گر قادر است او نعمتی

ور نباشد ممکنش در هر کجا

گوید از جان چون مقام آید ثنا

این قدر کافی است گفتن را به سهم

مابقی را گر تو جان داری بفهم

بر کدامین پس ز احسانهای او

می کنید انکار اندر جستجو

ساخت آگهتان ز لطف معنوی

که بود نیکی جزای نیکوی

تا شما گیرید ترک فعل زشت

رو به نیکی آورید اندر سرشت