صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۵۴- سوره القمر » ۳- آیات ۲۳ تا ۳۲

کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ (۲۳) فَقٰالُوا أَ بَشَراً مِنّٰا وٰاحِداً نَتَّبِعُهُ إِنّٰا إِذاً لَفِی ضَلاٰلٍ وَ سُعُرٍ (۲۴) أَ أُلْقِیَ اَلذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنٰا بَلْ هُوَ کَذّٰابٌ أَشِرٌ (۲۵) سَیَعْلَمُونَ غَداً مَنِ اَلْکَذّٰابُ اَلْأَشِرُ (۲۶) إِنّٰا مُرْسِلُوا اَلنّٰاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اِصْطَبِرْ (۲۷) وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ اَلْمٰاءَ قِسْمَةٌ بَیْنَهُمْ کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ (۲۸) فَنٰادَوْا صٰاحِبَهُمْ فَتَعٰاطیٰ فَعَقَرَ (۲۹) فَکَیْفَ کٰانَ عَذٰابِی وَ نُذُرِ (۳۰) إِنّٰا أَرْسَلْنٰا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً وٰاحِدَةً فَکٰانُوا کَهَشِیمِ اَلْمُحْتَظِرِ (۳۱) وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا اَلْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ (۳۲)

تکذیب کردند ثمود بیم‌کنندگان را (۲۳) پس گفتند آیا انسانی را که از ماست یکی پیروی کنیمش بدرستی که ما آن‌گاه هر آینه باشیم در گمراهی و دیوانگی (۲۴) آیا افکنده شد ذکر بر او از میان ما بلکه او دروغ‌گوئیست جاه دوست (۲۵) بزودی خواهند دانست فردا که کیست دروغگوی جاه دوست (۲۶) بدرستی که مائیم فرستندگان ناقه بلائی مر ایشان را پس چشم در راه باش ایشان را و صبر کن (۲۷) و آگاه کن ایشان را که آب قسمت است میانشان هر حصه آبی حاضر کرده شده است (۲۸) پس خواندند یارشان را پس متحمل شد پس پی کرد (۲۹) پس چگونه بود عذابم و بیم دادنم (۳۰) بدرستی که ما فرستادیم بر ایشان فریادی واحد پس شدند چون در هم شکسته خطیره ساز (۳۱) و بتحقیق آسان کردیم قرآن را از برای پند پس آیا هست هیچ پندگیرنده (۳۲)

هم ز صالح کرده تکذیب آن ثمود

بیم کردن را که از قوم او نمود

پس بگفتند آدمی کز جنس ماست

پیروی آیا کنیم از وی به راست

در میان ما بود تنها و فرد

نه حشم دارد نه مالی، این که کرد

گر کنیم این در ضلال و آتشیم

آتش سوزنده را هیزم کشیم

یا کنیم این، گر که ما دیوانه ایم

گمرهی را در جهان افسانه ایم

گشته القاء کرده آیا او به وحی

در میان ما کند تا امر و نهی

گر بَنا باشد که وحی آید ز حق

ما از او باشیم اولی و احق

بلکه کذّاب است او و خودپسند

خواهد اندر قوم گردد ارجمند

زود پس دانند فردا این گروه

کیست کاذب، کیست خودبین از وجوه

پس طلب کردند از وی تا برون

آورد از سنگ ناقه ز آزمون

ما برون آرندة ناقه بُدیم

فتنه ایشان را بدان معجز شدیم

پس خطاب از حق به صالح شد به سرّ

آزمون را فَارتَقِبهُم وَاصطَبِر

پس نگهبان باش، بین تا چون کنند

با شتر هم کن صبوری در گزند

ز آب چشمه آگه ایشان را ن ما

که بود مابینشان قسمت ز ما

روزی ایشان را و روزی ناقه راست

وین چنین بخش از عدالت های ماست

کُلُّ شِرْبٍ محتَضَر یعنی قریب

گشته حاضر هر کسی را زآن نصیب

یا ز بهر شرب هر کس نزد جو

می شدی حاضر چو آمد روز او

بر کسی نامد ضرر زآن بخش هیچ

پس شدند ایشان به فکر پیچ پیچ

یار خود را پس بخواندند آن عدو

بُد قدار ابن سالف کینه جو

در ره ناقه نشست از کینه وی

ناقه را از تیغ عدوان کرد پی

گشت نازل پس عذاب از ذوالمنن

پس چگونه بُد عذاب و بیم من

صیحۀ واحد فرستادیم زود

ما بر ایشان وآن دم جبریل بود

پس شدند ایشان ز صیحه نیم دم

چون درخت خشک بشکسته به هم

که کند صاحب حظیره جمع آن

بهر حفظ سقف انبار و دکان

جای سنگ اعنی برد آن را به کار

چونکه خواهد کرد بنیاد جدار

یا گیاهی خشک کاندر وقت خورد

گوسفندان در حظیره کرده خرد

سهل ما کردیم قرآن بهر پند

هست آیا هیچ یاد آرنده چند