وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسٰانِ إِلاّٰ مٰا سَعیٰ (۳۹) وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُریٰ (۴۰) ثُمَّ یُجْزٰاهُ اَلْجَزٰاءَ اَلْأَوْفیٰ (۴۱) وَ أَنَّ إِلیٰ رَبِّکَ اَلْمُنْتَهیٰ (۴۲) وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکیٰ (۴۳) وَ أَنَّهُ هُوَ أَمٰاتَ وَ أَحْیٰا (۴۴) وَ أَنَّهُ خَلَقَ اَلزَّوْجَیْنِ اَلذَّکَرَ وَ اَلْأُنْثیٰ (۴۵) مِنْ نُطْفَةٍ إِذٰا تُمْنیٰ (۴۶) وَ أَنَّ عَلَیْهِ اَلنَّشْأَةَ اَلْأُخْریٰ (۴۷) وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنیٰ وَ أَقْنیٰ (۴۸) وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ اَلشِّعْریٰ (۴۹) وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عٰاداً اَلْأُولیٰ (۵۰) وَ ثَمُودَ فَمٰا أَبْقیٰ (۵۱) وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کٰانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغیٰ (۵۲) وَ اَلْمُؤْتَفِکَةَ أَهْویٰ (۵۳) فَغَشّٰاهٰا مٰا غَشّٰی (۵۴) فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکَ تَتَمٰاریٰ (۵۵) هٰذٰا نَذِیرٌ مِنَ اَلنُّذُرِ اَلْأُولیٰ (۵۶) أَزِفَتِ اَلْآزِفَةُ (۵۷) لَیْسَ لَهٰا مِنْ دُونِ اَللّٰهِ کٰاشِفَةٌ (۵۸) أَ فَمِنْ هٰذَا اَلْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ (۵۹) وَ تَضْحَکُونَ وَ لاٰ تَبْکُونَ (۶۰) وَ أَنْتُمْ سٰامِدُونَ (۶۱) فَاسْجُدُوا لِلّٰهِ وَ اُعْبُدُوا (۶۲)
و آنکه نیست مر انسان را جز آنچه کوشش نمود (۳۹) و آنکه سعیش بزودی دیده خواهد شد (۴۰) پس جزا داده شود جزای تمامتر (۴۱) و آنکه بسوی پروردگار تو است نهایت کارها (۴۲) و آنکه بدرستی که او خندانید و گریانید (۴۳) و آنکه او میرانید و زنده گردانید (۴۴) و آنکه او آفرید دو صنف مذکر و مؤنث (۴۵) از نطفه چون ریخته شد (۴۶) و آنکه بر اوست پدید کردنی دیگر (۴۷) و آنکه او غنی گردانید و سرمایه داد (۴۸) و اوست پروردگار ستاره شعری (۴۹) و آنکه او هلاک گردانید عاد نخستین را (۵۰) و ثمود را پس باقی نگذاشت (۵۱) و قوم نوح را از پیش بدرستی که ایشان بودند ایشان ستمکارتر و طاغیتر (۵۲) و آن دیروز بر شدهها را فرو افکند (۵۳) پس پوشانید او را آنچه پوشانید (۵۴) پس بکدام یک از نعمتهای پروردگارت شک میآری (۵۵) این بیمکنندهایست از جنس بیمکنندگان نخستین (۵۶) نزدیک شد آن نزدیک شونده (۵۷) نیست مر آن را از غیر خدا دفعکننده (۵۸) آیا پس از این سخن تعجب میکنید (۵۹) و سنجیدید و نمیگریید (۶۰) و شمائید غافلان (۶۱) پس سجده کنید مر خدای را او را بپرستید (۶۲)
وینکه باشد سعی بر نیکی روا
لَّیسَ لِلْإنسَانِ إلَّا مَاسَعَی
آدمی کرد آنچه سعی اندر عمل
زود بیند اجر خود را ماحَصَل
پس شود پاداش داده بر جزاء
بر تمامی آنچه دارد اقتضاء
وینکه باشد سوی ربّت در رجوع
منتهای کار خلق اندر وقوع
در صحیفۀ آن دو باشد نیز این
کو بخنداند، بگریاند یقین
باغ را خنداند از باد صبا
ابر را گریاند از بهر نوا
وآنکه او میراند و زنده کند
قدرت خود تا نماینده کند
وآنکه آورد از خلایق در ظهور
از دو صنف اعنی اِناث و هم ذکور
خود ز نطفۀ ماده و نر تا کجا
در تمنّا گشت از ایشان جدا
وآنکه بعد از موت مانا بر خداست
نشأه دیگر که آن روز جزاست
اوست آن کس که تواند سازد او
هم دهد سرمایه و بنوازد او
در صُحف هم باشد این کز اقتدار
رَبّ شّعری باشد آن پروردگار
رَبّ شّعری گفت از آن کاندر عرب
می پرستیدند آن کوکب به شب
اختصاصش اینکه سیر او بطول
باشد اندر آسمان عند العقول
برخلاف اختران که یک به یک
سیرشان از عرض باشد در فلک
وآنکه آن پروردگار مهر و ماه
کرد قوم عاد اولی را تباه
اولین بودند ایشان در هلاک
بعد نوح از امّتان بر روی خاک
یا که اولی بوده اند از مردمان
در غناء و مکنت و تاب و توان
هم ثمود آورد ایشان را به سر
پس به جا نگذاشت ز ایشان یک نفر
قوم نوح از پیشتر هم کآن گروه
اظلم و اطغی بُدندی از وجوه
جمله شهرستان قوم لوط را
کرد هم در لحظه ای گرد هوا
پس بپوشانید زیر سنگها
آنچه پوشانید در فرسنگها
پس ز نعمت های ربّت بر کدام
می کنی شک یا در این جمله و کلام
این نبی باشد نذیری ارجمند
زآن نُذُر کاندر نخستین بوده اند
ساعتی نزدیک شد که خواهد آن
گشت نزدیک از یقین نی از گمان
نیست کس ظاهر کنندة وقت آن
از خلایق جز خدای راز دان
أفَمِنْ هَذَا الْحَدِیثِ تَعجَبُون
یعنی از قرآن شگفت آرید چون
می بخندید از چنین آیت چنان
وز وعیدش می نَگریید ایچ هان
خود شما بازی کننده و غافلید
بر هلاک خود ز غفلت عاجلید
هست مروی چونکه این آیت رسید
کس پیمبر را دگر خندان ندید
ای عبادم بر خشوع آرید رو
فَاسجُدُواْ االلهِ وَادعُوا وَاعبُدُواْ