فَأَوْحیٰ إِلیٰ عَبْدِهِ مٰا أَوْحیٰ (۱۰) مٰا کَذَبَ اَلْفُؤٰادُ مٰا رَأیٰ (۱۱) أَ فَتُمٰارُونَهُ عَلیٰ مٰا یَریٰ (۱۲) وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْریٰ (۱۳) عِنْدَ سِدْرَةِ اَلْمُنْتَهیٰ (۱۴) عِنْدَهٰا جَنَّةُ اَلْمَأْویٰ (۱۵) إِذْ یَغْشَی اَلسِّدْرَةَ مٰا یَغْشیٰ (۱۶) مٰا زٰاغَ اَلْبَصَرُ وَ مٰا طَغیٰ (۱۷) لَقَدْ رَأیٰ مِنْ آیٰاتِ رَبِّهِ اَلْکُبْریٰ (۱۸)
پس وحی کرد به بندهاش آنچه وحی کرد (۱۰) تکذیب نکرد دل آنچه را میدید (۱۱) آیا پس مجادله میکند با او بر آنچه میدید (۱۲) و بتحقیق که دیدش بار دیگر (۱۳) نزد سدرة المنتهی (۱۴) که نزد آنست بهشت آرامگاه (۱۵) هنگامی که پوشیده سدره را آنچه پوشیده (۱۶)نگروید بجانبی چشم و تجاوز از حد ننمود (۱۷) بتحقیق که دید از آیتهای پروردگارش که بود بزرگ (۱۸)
وحی کرد او پس به سوی بنده اش
آنچه وحی او کرد و بُد زیبنده اش
قلب پیغمبر نگفت آن را دروغ
که عیان دید از فتوح و از فروغ
کشف او عالی تر از تخییل بود
همرهش در سیر دل جبریل بود
با محمّد (ص) می کنید آیا جدال
زآنچه در معراج دید از کشف و حال
بار دیگر دید مر جبریل را
بر همان صورت به سدره مصطفی (ص)
هست سدره، منتهی هفتم فلک
که نهایت باشد از سیر ملک
کس نداند ماوراء آن کجاست
برتر از درک عقول و حد و جاست
جنّت المأوی بود نزدیک آن
هست ارواح شهیدان را مکان
نور عظمت آنگه آن در دیدنش
سدره را پوشیده بُد پوشیدنش
دید یعنی احمد (ص) روشن مجال
مستتر بُد سدره در نور جلال
چشم قلبش مایل از سویی نگشت
هم نه زآن حدی که بود اندر گذشت
سوی چپ یا راست نفکند او نظر
این بود تحقیق مَا زَاغَ الْبَصَر
دید از آیات رب خود رسول
اکبر از آن کاندر آید در عقول