بسم االله الرحمن الرحیم
وَ اَلنَّجْمِ إِذٰا هَویٰ (۱) مٰا ضَلَّ صٰاحِبُکُمْ وَ مٰا غَویٰ (۲) وَ مٰا یَنْطِقُ عَنِ اَلْهَویٰ (۳) إِنْ هُوَ إِلاّٰ وَحْیٌ یُوحیٰ (۴)
بنام خداوند بخشاینده مهربان
بستاره چون فرو شود (۱) یا بر آید یا فرو افتد که گمراه نشد صاحب شما و براه باطل نرفت (۲) و سخن نمیکند از خواهش نفس (۳) نیست آن مگر وحی که وحی کرده میشود (۴)
می خورد سوگند علام الغیوب
بر ستاره چونکه بنماید غروب
وآن وجود کامل است اندر فنا
در تجلی یا که قلب مصطفی (ص)
هستیِ وهمی کز او بُد مقتبس
در وجود مطلق آید منطمس
نجم ها گردند یکجا محو و مات
جمله در خورشید روز افزون ذات
چون بتابد نور خورشید وجود
نجم را هرگز نپنداری که بود
صورت استاره در خود گم شود
قطره چون باشد که در قلزم شود
چون پیمبر کرد ابطال بتان
مکیان گفتند گمره شد فلان
که ز آئین پدرها درگذشت
گمره آمد عقل و رایش یاوه گشت
آمد آیت که قسم بر جان او
یارتان گمره نشد بی گفتگو
نجم، اشارت بر دل پاک وی است
بر روان و جان چالاک وی است
کی شود گمره کسی کو را خدا
ره نماید، باز دارد از خطا
باعث این آیه شاید در نزول
بوده اینکه گفت با مردم رسول
هر دری که باز سوی مسجد است
سد کنند، امر از خدای واحد است
جز سرای مرتضی (ع) و فاطمه (س)
خانه ها را در ببندند آن همه
بَددلان گفتند این حکم از خطاست
میل او زین حکم سوی مرتضی است
آمد آیت که نشد یار شما
گمره و حکمی نفرمود از خطا
از هوی حرفی نگفت از امر و نهی
نیست نطقش جز که از تنزیل و وحی