صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۵۰- سوره ق » ۵- آیات ۳۸ تا ۴۵

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ وَ مٰا بَیْنَهُمٰا فِی سِتَّةِ أَیّٰامٍ وَ مٰا مَسَّنٰا مِنْ لُغُوبٍ (۳۸) فَاصْبِرْ عَلیٰ مٰا یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ اَلشَّمْسِ وَ قَبْلَ اَلْغُرُوبِ (۳۹) وَ مِنَ اَللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبٰارَ اَلسُّجُودِ (۴۰) وَ اِسْتَمِعْ یَوْمَ یُنٰادِ اَلْمُنٰادِ مِنْ مَکٰانٍ قَرِیبٍ (۴۱) یَوْمَ یَسْمَعُونَ اَلصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذٰلِکَ یَوْمُ اَلْخُرُوجِ (۴۲) إِنّٰا نَحْنُ نُحْیِی وَ نُمِیتُ وَ إِلَیْنَا اَلْمَصِیرُ (۴۳) یَوْمَ تَشَقَّقُ اَلْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرٰاعاً ذٰلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنٰا یَسِیرٌ (۴۴) نَحْنُ أَعْلَمُ بِمٰا یَقُولُونَ وَ مٰا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبّٰارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخٰافُ وَعِیدِ (۴۵)

و بتحقیق آفریدیم آسمانها و زمین را و آنچه میان آن دوتاست در شش روز و مس نکرد ما را هیچ تعبی (۳۸) پس صبر کن بر آنچه می‌گویند تسبیح کن بستایش پروردگارت پیش از طلوع آفتاب و پیش از غروب (۳۹) و از شب پس تسبیح کن او را و عقبهای سجود (۴۰) و بشنو روزی که ندا می‌کندند کننده از جایی نزدیک (۴۱) روزی که می‌شنوند فریاد را براستی آنست روز بیرون آمدن (۴۲) بدرستی که ما زنده می‌کنیم و می‌میرانیم و بسوی ماست بازگشت (۴۳) روزی که شکاف خورد زمین از ایشان شتابیدگان آن حشریست بر ما آسان (۴۴) ما داناتریم بآنچه می‌گویند و نیستی تو بر ایشان تسلط دارنده پس پند ده بقرآن کسی را که می‌ترسد از وعید من (۴۵)

آفریدیم این زمین و این سما

وآنچه باشد بین آن، شش روز ما

هم نه ما را بندگی و خستگی

زآن رسید این یابی از پیوستگی

برخلاف آنکه گوید بی شهود

که به شنبه راحت از رنج او نمود

کن شکیبایی بدین گفتارها

هم به تسبیح و به حمدش اکتفا

حمد کن پیش از طلوع آفتاب

همچنین پیش از غروب ای ذو لباب

باز کن تسبیح او اندر عهود

وَ ِمَن الَّیلِ وَأدبَارَ السجُود

بعضی از شب وز پس هر سجده باز

در تهجد یا به هر وقت از نماز

عارفان گویند بعد از هر نفس

این بود تسبیح اهل عشق و بس

داند آن کو بوده عاشق نوبتی

حال عاشق چیست اندر طاعتی

وَاستَمِع یَومَ یُنَادِی الْمُنَاد

از مکانی کوست نزدیک از بلاد

اندر آن روزی که مردم بس قریب

بشنوند آن صیحه را سخت و مهیب

بالحق اعنی آنچه بر صدق است و راست

موت و بعث است آن اگر هوشت بجاست

این بود یوم الخروج از امتیاز

زنده ما سازیم و می رانیم باز

هم به سوی ماست برگشت از یقین

اندر آن روزی که بشکافد زمین

میشود ز ایشان زمین یعنی که دور

مردگان آیند بیرون از قبور

می شتابند از مکان وین نیست دیر

این است حشری که بود بر ما یَسِیر

یعنی آسان این برانگیزاندن است

بر خدا کو خالق جان و تن است

ما بسی داناتریم از کارها

وآنچه می گویند از انکارها

تو مسلّط نیستی بر مشرکین

تا به جبر و قهرشان آری به دین

پس به قرآن پند گوی آن را که او

از وعید من بترسد مو به مو

یعنی آن کو منتفع گردد ز پند

نی که برگیرد مر آن را ریشخند