صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۴۹- سوره الحجرات » ۳- آیات ۹ تا ۱۱

وَ إِنْ طٰائِفَتٰانِ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ اِقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمٰا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدٰاهُمٰا عَلَی اَلْأُخْریٰ فَقٰاتِلُوا اَلَّتِی تَبْغِی حَتّٰی تَفِیءَ إِلیٰ أَمْرِ اَللّٰهِ فَإِنْ فٰاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمٰا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اَللّٰهَ یُحِبُّ اَلْمُقْسِطِینَ (۹) إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (۱۰) یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لاٰ یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسیٰ أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لاٰ نِسٰاءٌ مِنْ نِسٰاءٍ عَسیٰ أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لاٰ تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لاٰ تَنٰابَزُوا بِالْأَلْقٰابِ بِئْسَ اَلاِسْمُ اَلْفُسُوقُ بَعْدَ اَلْإِیمٰانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولٰئِکَ هُمُ اَلظّٰالِمُونَ (۱۱)

و اگر دو گروه از مؤمنان کارزار کنند با هم پس اصلاح کنید میان آن دو پس اگر ستم کند یکی از آن دو بر دیگری پس کارزار کنید با آنکه ستم می‌کند تا رجوع نماید بامر خدا پس اگر رجوع نمود پس اصلاح کنید میانشان براستی و عدالت کنید بدرستی که خدا دوست دارد عدالت‌کاران را (۹) جز این نیست که مؤمنان برادرانند پس اصلاح کنید میان برادرانتان و بپرهیزید از خدا باشد که شما رحمت کرده شوید (۱۰) ای آن کسانی که ایمان آوردید نباید که استهزا کند قومی بقومی شاید که بوده باشد بهتر از ایشان و نه زنانی با زنانی شاید که باشند بهتر از ایشان و عیب مکنید خودهاتان را و بد مخوانید بلقبها بدنامی است فسق بعد از ایمان و آنکه توبه نکند پس آن گروه ایشانند ستمکاران (۱۱)

ور دو قوم از مؤمنین با یکدگر

در نزاع آیند پس بر دفع شرّ

صلحشان بدهید با هم ور ستم

زآن یکی بر دیگری آورد هم

حکم حق را نیست راضی بر صلاح

گوشمالش واجب آمد با سلاح

با فزون جو کرد باید کارزار

باز گردد تا به امر کردگار

پس چو گردد باز از آشوب و کین

پس کنید اصلاحشان از عدل و دین

عدل را در کارها آرید پیش

دوست دارد مقسطین را حق به کیش

قسط آن باشد در احکام و امور

که نباشد فرق در نزدیک و دور

خونیت را فرق ننهی با ولد

هم نخواهی دشمنت بی حق شود

چون چنین شد نیّتت هم بر صلاح

از تو آید کارها بی افتضاح

کرد سیّد فخر کآمد در جهان

در زمان دولت نوشیروان

حاصل اینکه بهر ایشان ز اعتدال

می کنید اصلاح امر از امتثال

در نزولش اختلاف این آیت است

گر که باشد عام حکمش رخصت است

غیر از این نبود که با هم مؤمنان

اخوتند و صلح باید بینشان

صلح پس بدهیدشان ز اعلی و دون

وَاتَّقُواْ االلهَ لَعَلَّکُم تَرْحَمُون

ای گروه مؤمنان با یکدگر

حرف استهزاء مگویید این است شرّ

از شما قومی به قومی می کنند

از رسوم جاهلیّت ریشخند

شاید آن کو بر وی استهزاء شده

بِه ز استهزاء کننده آمده

هم بدینسان لَا نِسَآء مِّن نِّسَآء

أن یَکُنَّ خَیرًا مِّنْهُنَّ عَسَی

از زنی یعنی مبادا سخریت

بر زن دیگر شود از بد نیت

عیب نفس خویش نکنید از فتن

عیب هم دین است عیب خویشتن

هرگز از خود عیب گوید هیچ کس

یک نشان اهل دین این است و بس

هم به القابی که آن زشت است و بد

یکدگر را می نخوانید از حسد

یا ز غفلتها که در نفس شماست

نام کس نارید بر زشت این خطاست

بعد ایمان بد بُوَد نام فسوق

بر کسی بگذاشتن از ناوثوق

گوید از شکل و شمایل یا نمود

کآن به مانند مجوس است و یهود

زین مقالات آنکه او توبه نکرد

آن گروه، استمگرند و روی زرد