إِنَّمَا اَلْحَیٰاةُ اَلدُّنْیٰا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا یُؤْتِکُمْ أُجُورَکُمْ وَ لاٰ یَسْئَلْکُمْ أَمْوٰالَکُمْ (۳۶) إِنْ یَسْئَلْکُمُوهٰا فَیُحْفِکُمْ تَبْخَلُوا وَ یُخْرِجْ أَضْغٰانَکُمْ (۳۷) هٰا أَنْتُمْ هٰؤُلاٰءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّمٰا یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اَللّٰهُ اَلْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ اَلْفُقَرٰاءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاٰ یَکُونُوا أَمْثٰالَکُمْ (۳۸)
جز این نیست که زندگی دنیا بازی و هزلیست و اگر ایمان آرید و پرهیزگاری کنید میدهد شما را اجرهاتان و نمیخواهد از شما مالهاتان را (۳۶) اگر خواهد از شما آنها را پس بجد گیرد شما را بخیلی کنید و بیرون آورد کینههای شما را (۳۷) اینک شما اینان خوانده میشوید تا انفاق کنید در راه خدا پس از شما کسی است که بخل میکند و آنکه بخل کند پس باز نمیگیرد مگر از خودش و خدا بینیاز است و شما محتاجانید و اگر رو گردانید بدل میآورد گروهی جز شما پس نباشند امثال شما (۳۸)
این حیات دنیوی نبود جز این
که بود لعبی و لهوی همچنین
ور بپرهیزید و ایمان آورید
حق شما را اجر بدهد بر مزید
هم نخواهد مالهاتان را خدا
چونکه بدهد بر شما مزد و عطا
یا نخواهد مالهاتان را تمام
بلکه خواهد عُشر آن را در مقام
عُشر بدهد بر فقیر اعنی غنی
حاصل آن صحت است و ایمنی
مالتان خواهد ز عُشر از بیشتر
می شوید از بخل تند و کینه ور
اندکی ور جد نماید در طلب
پس شما آیید در قهر و غضب
خوانده گشتید این بدانید از ولا
تا کنید انفاق در راه خدا
خود شما باشید آنان کآمدید
در ره اسلام چون خوانده شدید
تا کنید انفاق پس بعض از شما
بخل آرد در زکات و در عطا
وآنکه کرد او بخل خود نبود جز این
کو به نفس خویش بخل آرد یقین
حق غنی ز انفاق و خلقان است و بس
جمله محتاجید بر وی هر نفس
گر ز امر او بگردانید رو
جایتان قوم دگر را آرد او
تا بر ایشان رونق و روزی دهد
نصر و نیرو فتح و فیروزی دهد
زآن جماعت دین خود ظاهر کند
بر جهانشان غالب و قاهر کند
پس نباشد آن جماعت چون شما
بلکه سخت و ثابتند اندر ولا
زو بپرسیدند کایشان کیستند
گفت غیر از قوم سلمان نیستند
یعنی اهل فارس باشند آن گروه
که از ایشان دین حق یابد شکوه
زین بیان قصد اصفهان و فارس نیست
بلکه توحید و مقام معنوی است
بود سلمان رسته از آب و گل او
داشت جا در شهر منّا یکدل او
همچو او آیند یعنی در سلوک
رهنوردان قویدل از ملوک
دورة دیگر که دور اولیاست
کار مردان بر مراد و مدعاست
مال چبود تا که در پیمان دهند
چیست جان تا گویم آسان جان دهند
در طریق ار با صفی همره شوی
زآن دیار و اهل آن آگه شوی