صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۴۴- سوره الدّخان » ۲- آیات ۱۳ تا ۲۹

أَنّٰی لَهُمُ اَلذِّکْریٰ وَ قَدْ جٰاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ (۱۳) ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قٰالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ (۱۴) إِنّٰا کٰاشِفُوا اَلْعَذٰابِ قَلِیلاً إِنَّکُمْ عٰائِدُونَ (۱۵) یَوْمَ نَبْطِشُ اَلْبَطْشَةَ اَلْکُبْریٰ إِنّٰا مُنْتَقِمُونَ (۱۶) وَ لَقَدْ فَتَنّٰا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جٰاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ (۱۷) أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبٰادَ اَللّٰهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ (۱۸) وَ أَنْ لاٰ تَعْلُوا عَلَی اَللّٰهِ إِنِّی آتِیکُمْ بِسُلْطٰانٍ مُبِینٍ (۱۹) وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ (۲۰) وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِی فَاعْتَزِلُونِ (۲۱) فَدَعٰا رَبَّهُ أَنَّ هٰؤُلاٰءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ (۲۲) فَأَسْرِ بِعِبٰادِی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ (۲۳) وَ اُتْرُکِ اَلْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ (۲۴) کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنّٰاتٍ وَ عُیُونٍ (۲۵) وَ زُرُوعٍ وَ مَقٰامٍ کَرِیمٍ (۲۶) وَ نَعْمَةٍ کٰانُوا فِیهٰا فٰاکِهِینَ (۲۷) کَذٰلِکَ وَ أَوْرَثْنٰاهٰا قَوْماً آخَرِینَ (۲۸) فَمٰا بَکَتْ عَلَیْهِمُ اَلسَّمٰاءُ وَ اَلْأَرْضُ وَ مٰا کٰانُوا مُنْظَرِینَ (۲۹)

کجاست مر ایشان را پند گرفتن و بدرستی که آمد ایشان را رسولی آشکارکننده (۱۳) پس رو گردانیدند از او و گفتند آموخته شده‌ایست دیوانه (۱۴) بدرستی که ما دفع‌کننده عذابیم اندکی بدرستی که شمائید عودکنندگان (۱۵) روزی که سخت می‌گیریم آن سخت گرفتن عظیم بدرستی که مائیم انتقام‌کشندگان (۱۶) و بتحقیق که آزمودیم پس از ایشان قوم فرعون و آمد ایشان را رسولی شریف (۱۷) که بسپارید بمن بندگان خدا را بدرستی که منم مر شما را رسولی امین (۱۸) و آنکه رفعت مجوئید بر خدا بدرستی که من آورنده‌ام شما را حجتی روشن (۱۹) و بدرستی که من پناه می‌برم بپروردگار من و شما که سنگسار کنید مرا (۲۰) و اگر باور ندارید مرا پس کناره کنید از من (۲۱) پس خواند پروردگارش را که اینان گروهی‌اند گناهکاران (۲۲) پس ببر بندگان مرا در شب بدرستی که شمائید از پی‌رفته‌شدگان (۲۳) و واگذار دریا را آرمیده بدرستی که ایشانند لشکری غرق‌شدگانند (۲۴) بسا که وا گذاشتند از باغها و چشمها (۲۵) و کشتها و جای خوب (۲۶) و نعمتی که بودند در آن متنعمان (۲۷) همچنین است و بمیراث دادیم آنها را بگروهی دیگر (۲۸) پس نگریست بر ایشان آسمان و زمین و نشدند مهلت‌دادگان (۲۹)

بُد چگونه پند را ز ایشان وفا

وآنکه آمدشان رسولی برملا

بر تذکر بود این اعظم سبب

از سببهای دگر ذاک العجب

پشت زو کردند و گفتند آشکار

یافته تعلیم از حبر و یسار

زآن غلامان این بیان آموخته

یا بود مجنون نه عقل اندوخته

باز چو آرند استغاثه در ایاب

ما از ایشان باز داریم این عذاب

در زمان اندک اما می کنید

عود بر کفران سابق بل مزید

یوم بنطش بطئة الکبری تمام

می‌کشیم آن روز زایشان انتقام

پیش از ایشان اندر افکندیم ما

مر به فتنۀ قوم فرعون دغا

آمد ایشان را رسولی ارجمند

گفت بفرستید سویم بی گزند

آن عباد االله که در دام شما

مبتلاء باشند در رنج و بلا

یعنی اسرائیلیان را در یقین

بر شما از حق رسولم من امین

وآنکه بر حق کبر می نارند و کین

إنِّی آتِیکُم بِسُلْطَانٍ مبین

چونکه موسی گفت حقّ نصح و پند

پس به قتل و رجم او برخاستند

گفت من بردم به رب خود پناه

تا کنیدم سنگسار اکنون به راه

ور ز من باور ندارید این سخن

پس کنید از من کناره بی محن

خواند پس پروردگارش را فزون

هَؤُلَآءِ أنَّ قَوم مجرِمُون

گفت حق بر پس عبادم را به شب

مر شما را زآنکه آیند از عقب

بحر را بر حال خود هِل منفرج

تا در آن گردند یکجا مندرج

اندر آیند از پی ات زآن راهها

مغْرَقُونند این جنود اندر بلا

ای بسا کآن قبطیان بگذاشتند

بوستانهایی که خرم داشتند

پر ز اشجار و عیون و زرع و کِشت

وآن مکانهای نکو همچون بهشت

نعمتی هم که بُدندی بهره یاب

فَاکِهِین بودند در وی شیخ و شاب

همچنین است امر ما و آن بوم و بر

ارث ما دادیم بر قوم دگر

هیچ از آن ارض و سماء نگریست پس

بر حسابی هیچشان نگرفت کس

یا بر ایشان کس به جز لعنت نکرد

بعد از ایشان رحم و هم رحمت نکرد

برخلاف انبیاء و اولیاء

که بر ایشان خون گرید ارض و سماء

بر حسین ابن علی بگریست عرش

آمدند اندر تزلزل عرش و فرش

زآنکه امری بود قتلش بس عظیم

شاید ار دلها بر او گردد دو نیم

هم به یحیی و زکریا آسمان

گریه کرد آمد در اخبار آن چنان

لیک هرگز می نگرید چشم کس

بر ستمکاری شقی ای پر هوس

می نبودند آن گروه از منظرین

مهلت ایشان را نبود از رب دین