صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۴۳- سوره الزّخرف » ۱۲- آیات ۸۱ تا ۸۹

قُلْ إِنْ کٰانَ لِلرَّحْمٰنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ اَلْعٰابِدِینَ (۸۱) سُبْحٰانَ رَبِّ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ رَبِّ اَلْعَرْشِ عَمّٰا یَصِفُونَ (۸۲) فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتّٰی یُلاٰقُوا یَوْمَهُمُ اَلَّذِی یُوعَدُونَ (۸۳) وَ هُوَ اَلَّذِی فِی اَلسَّمٰاءِ إِلٰهٌ وَ فِی اَلْأَرْضِ إِلٰهٌ وَ هُوَ اَلْحَکِیمُ اَلْعَلِیمُ (۸۴) وَ تَبٰارَکَ اَلَّذِی لَهُ مُلْکُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ مٰا بَیْنَهُمٰا وَ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلسّٰاعَةِ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (۸۵) وَ لاٰ یَمْلِکُ اَلَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ اَلشَّفٰاعَةَ إِلاّٰ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۸۶) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اَللّٰهُ فَأَنّٰی یُؤْفَکُونَ (۸۷) وَ قِیلِهِ یٰا رَبِّ إِنَّ هٰؤُلاٰءِ قَوْمٌ لاٰ یُؤْمِنُونَ (۸۸) فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلاٰمٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (۸۹)

بگو اگر باشد مر خدای بخشاینده را فرزندی پس منم اول پرستندگان (۸۱) دانم پاک بودن پروردگار آسمانها و زمین پروردگار عرش از آنچه وصف می‌کنند (۸۲) پس واگذار ایشان را که صحبت دارند و بازی کنند تا آنکه ملاقات کنند روزشان را که وعده داده می‌شوند (۸۳) و اوست که در آسمان اله است و در زمین اله است و اوست درست کار دانا (۸۴) و افزون آمد آنکه مر او راست پادشاهی آسمانها و زمین و آنچه میانه آنهاست و نزد اوست دانش قیامت و بسوی او باز گردانیده می‌شوید (۸۵) و مالک نمی‌باشند آنان که می‌خوانند از غیر او شفاعت کردن را مگر کسی که گواهی داد بحق و ایشان می‌دانند (۸۶) و اگر بپرسی از ایشان که که آفرید ایشان را هر آینه گویند البته خدا پس بکجا برگردانیده می‌شوند (۸۷)و قولش ای پروردگار من بدرستی که اینها گروهی‌اند که ایمان نمی‌آورند (۸۸) پس اعراض کن از ایشان و بگو سلام پس زود باشد که بدانند (۸۹)

ای محمّد (ص) گو بُد ار حق را ولد

اول آن را من پرستیدم به جد

پاک باشد خالق ارض و سما

رب عرش از وصف و نعت ناروا

پاک از آنکه باشدش جفت و ولد

یا ز هر وصفی که دور است از خرد

بازشان بگذار پس بی گفتگو

تا بوند اندر یَخُوضُواْ یَلْعَبُواْ

تا به هنگامی که روز خویش را

بنگرند ایشان به وعده در جزا

اوست معبود ملایک در فلک

در زمین معبود جن و انس یک

او حکیم است و علیم اندر امور

راستکار و آگه از سرّ صدور

وین بود مخصوص علام الغیوب

که بود دانا به اسرار قلوب

دایم البرکات کو را هست این

پادشاهیِ سماوات و زمین

وآنچه در مابین این ارض و سماست

حکم او جاری به جمله ماسواست

هم بود علم قیامت نزد او

هم به او گردید راجع مو به مو

آنچه را خوانید جز حق نیستند

بر شفاعت مالک آن تا چیستند

جز کسانی که به ربّ العالمین

مر شهادت داده باشند از یقین

می بدانند از دل آن را که به لب

خود گواهی داده بر توحید رب

پرسی ار ز ایشان که خلاّق شما

کیست، می گویند البته خدا

پس چگونه باز گردانده شوند

غیر او را بر پرستش بگروند

قِیلِهِ یَارَبِّ إنَّ هَاؤُلَآء

نگروند این قوم از روی ولاء

پس نما اعراض از ایشان یا که رو

می بگردان از مکافات عدو

گو سلام اعنی کلامی که به جان

خود تو سالم مانی از نابخردان

این زمان بگذار تا وقتی که زود

پس بدانند آنچه حکم غیب بود

زود یعنی کارها یابد ظهور

پس بدانند آنچه هست اندر امور