صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۴۳- سوره الزّخرف » ۵- آیات ۳۳ تا ۳۹

وَ لَوْ لاٰ أَنْ یَکُونَ اَلنّٰاسُ أُمَّةً وٰاحِدَةً لَجَعَلْنٰا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمٰنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعٰارِجَ عَلَیْهٰا یَظْهَرُونَ (۳۳) وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْوٰاباً وَ سُرُراً عَلَیْهٰا یَتَّکِؤُنَ (۳۴) وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ کُلُّ ذٰلِکَ لَمّٰا مَتٰاعُ اَلْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا وَ اَلْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ (۳۵) وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ اَلرَّحْمٰنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطٰاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ (۳۶) وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ اَلسَّبِیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (۳۷) حَتّٰی إِذٰا جٰاءَنٰا قٰالَ یٰا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ اَلْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ اَلْقَرِینُ (۳۸) وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ اَلْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی اَلْعَذٰابِ مُشْتَرِکُونَ (۳۹)

و اگر نه آن بودی که می‌شدند مردمان جماعتی واحد هر آینه گردانیده بودیم برای آنان که کافر می‌شوند بخدا برای خانهاشان سقفها از نقره و نردبانها که بر آن بر آیند (۳۳) و برای خانه‌هاشان درها و سریرها که بر آن تکیه کنند (۳۴) و زینتها و نباشد همه آن مگر مایه تعیش زندگانی دنیا و آخرت نزد پروردگارت برای پرهیزکارانست (۳۵) و کسی که اعراض کند از یاد خدا می‌گماریم برای او شیطان را پس اوست مر او را رفیق (۳۶) و بدرستی که آنها باز می‌دارند ایشان را از راه و می‌پندارند که ایشانند هدایت‌یافتگان (۳۷) تا چون آمد ما را گوید ای کاش بودی میانه من و میانه تو دوری مشرقین پس بد رفیقی بودی (۳۸) و هرگز سود نمی‌دهد شما را امروز چون ستم کردید که شما در عذاب شریکانید (۳۹)

گر نبودی آنکه در کفر و گمان

امتی واحد شوند این مردمان

بر حطام دنیوی مایل شوند

از خدا و آخرت غافل شوند

می‌بگرداندیم بهر کافران

خانه‌ها کز نقره باشد سقف آن

نردبانها که بر آن بالا روند

خود ز بام خانه‌ها ظاهر کنند

بابها و تختها در هر یکی

که بران کردند ایشان متکی

کردمی آنها ز نقره وز طلا

نیست اینها جز متاع این سزا

آخرت در نزد ربت بالیقین

جنت اعنی هست بهر متقین

و آنکه خویش از ذکر رحمان داشت کور

بهر او تقدیر سازیم از امور

دیو بفریبندۀ کور آفرین

باشد اعنی صبح و شامش هم‌نشین

بازشان دارند آن دیوان ز راه

در گمان آن عاشیان از اشتباه

آنکه ایشان در رهند و ساعیند

یا که دیوان بر هدایت راعیند

یا که آن عاشی و شیطانش بما

هر دو باز آیند در روز جزا

گوید آن عاشی قرینش را ببین

بودمان ای کاش بعد المشرقین

تا نمی‌دیدم تو را هرگز چنین

اندر این بعد مکان ای بد قرین

عاشیان را گوید آن افرشته زود

این تمنا ندهد امروز ایچ سود

چون ستمکاری و عاری از صواب

مشترک باشید با هم در عذاب