لاٰ یَسْأَمُ اَلْإِنْسٰانُ مِنْ دُعٰاءِ اَلْخَیْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ اَلشَّرُّ فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ (۴۹) وَ لَئِنْ أَذَقْنٰاهُ رَحْمَةً مِنّٰا مِنْ بَعْدِ ضَرّٰاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ هٰذٰا لِی وَ مٰا أَظُنُّ اَلسّٰاعَةَ قٰائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلیٰ رَبِّی إِنَّ لِی عِنْدَهُ لَلْحُسْنیٰ فَلَنُنَبِّئَنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا بِمٰا عَمِلُوا وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنْ عَذٰابٍ غَلِیظٍ (۵۰) وَ إِذٰا أَنْعَمْنٰا عَلَی اَلْإِنْسٰانِ أَعْرَضَ وَ نَأیٰ بِجٰانِبِهِ وَ إِذٰا مَسَّهُ اَلشَّرُّ فَذُو دُعٰاءٍ عَرِیضٍ (۵۱) قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کٰانَ مِنْ عِنْدِ اَللّٰهِ ثُمَّ کَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِی شِقٰاقٍ بَعِیدٍ (۵۲) سَنُرِیهِمْ آیٰاتِنٰا فِی اَلْآفٰاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتّٰی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ اَلْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ (۵۳) أَلاٰ إِنَّهُمْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقٰاءِ رَبِّهِمْ أَلاٰ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ (۵۴)
ملول نمیشود انسان از دعاء خیر و اگر مس کند او را شری پس ناامید است ناامید (۴۹) و هر آینه اگر در چشانیم او را رحمتی از خود از پس سختی که مس کرد او را هر آینه خواهد گفت البته که این امر است و گمان ندارم قیامت را قائم و هر آینه اگر باز گردانیده شوم بسوی پروردگارم بدرستی که مراست نزد او هر آینه خوبتر پس هر آینه اخبار خواهم کرد البته آنها را که کافر شدند بآنچه کردند و هر آینه بچشانیم البته ایشان را از عذابی درشت (۵۰) و چون انعام کنیم بر انسان روی گرداند و دور کشد بجانبش را و چون مس کند او را شر پس صاحب دعائیست پهن (۵۱) بگو خبر دهید که اگر باشد از نزد خدا پس کافر شده باشید بآن کیست گمراهتر از آنان که اوست در مخالفتی دور از حق (۵۲) بزودی مینمائیم ایشان را آیتهای خود در آفاق و در خودهاشان تا آشکار گردد مر ایشان را که اوست حق آیا کافی نیست بپروردگارت که اوست بر همه چیزی گواه (۵۳) دانسته باش که ایشان در شکند از ملاقات پروردگارشان دانسته باش که او بهمه چیز احاطهکننده است (۵۴)
بس حریص است آدمیزاد و جهول
ناید ایچ از خواهش نیکی ملول
گر رسد او را بدی گاه هبوط
پس در آن حالت یئوس است و قنوط
ناامید اعنی ز رحمت در عیان
باز بر پروردگارش بد گمان
ور چشانیمش ز خود بخشایشی
بعد سختی کش رسد آسایشی
گوید این نیکی که شد نزدیک من
نیست جز از فعل و خوی نیک من
می نپندارم قیامت را که آن
قائم آید کم در این باشد گمان
رو که گردم باز بر پروردگار
نزد او دارم نکویی بی شمار
کافران را پس کنیم اخبار چند
زآنچه کز بد در عمل آورده اند
هم مر ایشان را چشانیم از عذاب
آن عذاب سخت در یوم الحساب
که ز غلظت گوییا بر بیش و کم
خود تو را کم یافته بالای هم
چون کنیم اِنعام و بگشاییم باز
باب نعمت آدمی را ز اعتزاز
رو بگرداند ز شکر آن بی حضور
جانب خود را از آن دارد به دور
ور که گردد تنگدست او یا مریض
پس دعای اوست بسیار و عریض
گو شما دیدید آیا از خرد
گر که این قرآن ز نزد حق بود
پس بدان کافر شوید اندر سبیل
بی تأمل و اتّباع هر دلیل
کیست پس گمراهتر زآن کو بود
در خلافی دور از راه رشد
زود بنماییمشان آیات خویش
کاندر آفاق و در انفس هست بیش
تا شود روشن بر ایشان کوست حق
یعنی آن پیغمبر کامل نسق
قصد از آفاق و انفس شد فتوح
کاهل دین را باشد اندر جسم و روح
در عیان فتح اقالیم و بلاد
در نهان کشف حقایق بر عباد
اندر آفاق از ظهور معنوی
دولت اسلامیان آمد قوی
رآیت إنَّا فَتَحنَا شد بلند
گردن گردنکشان آمد به بند
اندر انفس منشرح شد صدرها
برگذشت از آسمانها قدرها
رتبه ها منزل به منزل پی به پی
در سلوک رهنوردان گشت طی
منکشف حق پرده های راز کرد
بابها بر اهل معنی باز کرد
باز بر سیمرغ جان شد راه قاف
عالم از گرد هوا گردید صاف
نیست آیا مر تو را کافی اِله
هست ربّت مر به هر چیزی گواه
می بدانید اینکه در شکّند و ریب
از لقاء رب خویش از نقص و عیب
هم بدانید اینکه حق سبحانهُ
کرده بر اشیاء احاطه علم او
مر فرو بگرفته علم و قدرتش
ماسوی را در ظهور وحدتش