صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۴۰- سوره غافر » ۱۱- آیات ۶۵ تا ۶۸

هُوَ اَلْحَیُّ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ اَلدِّینَ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ (۶۵) قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ اَلَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ لَمّٰا جٰاءَنِی اَلْبَیِّنٰاتُ مِنْ رَبِّی وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ اَلْعٰالَمِینَ (۶۶) هُوَ اَلَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرٰابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفّٰی مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمًّی وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (۶۷) هُوَ اَلَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ فَإِذٰا قَضیٰ أَمْراً فَإِنَّمٰا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (۶۸)

اوست زنده که نیست خدایی مگر او پس بخوانید او را خالص گردانندگان برای او دین را ستایش مر خدا را که پروردگار جهانیان است (۶۵) بگو بدرستی که نهی کردند مرا از آنکه بپرستم آنان را که می‌خوانند از غیر خدا چون آمد مرا بینتها از پروردگارم و فرموده شدم که منقاد شوم مر پروردگار جهانیان را (۶۶) اوست که آفرید شما را از خاک پس از نطفه پس از خون بسته پس بیرون می‌آورد شما را کودکی پس تا برسید بکمال قوت خود پس تا بشوید پیران و از شما کس هست که متوفی می‌شوند از پیش و تا برسید بوقتی نامبرده شده و باشد که شما دریابید بعقل (۶۷) اوست که زنده می‌کند و می‌میراند پس چون قرار شدن دهد امری را پس جز این نیست که می‌گوید مر او را بشو پس می‌شود (۶۸)

زنده باشد بر حیات ذاتی او

نه که جز او لا اله غیرهُ

پس ورا خوانید بر وجه نکو

دین خود خالص کنید از بهر او

هر ستایش هر سپاسی بالیقین

هست از پروردگار عالمین

منهی ام گو من که بپرستم کجا

می پرستید آنچه را جز حق شما

آن زمان که بیّنات آمد به من

و آیت از پروردگار ذوالمنن

هم شدم مأمور که گردن نهم

حکم ربّ العالمین از کیف و کم

اوست آن کس کآفرید از خاکتان

پس ز نطفه پس ز خون چالاکتان

خون بسته که منی در اربعین

یابد آن صورت به وجهی مستبین

طفل آردتان برون از بطن اُم

بعد از آن لِتَبلُغُواْ أشُدکُم

یعنی از طفلی قوی گردید و شاب

پس به شیخوخیت آرد از شباب

باشد از آن پیش بعضی را وفات

نی رسید اعنی به پیری در حیات

تا اجل از سن به سن آرد به نقل

تا بیابید آن شما شاید به عقل

اوست آن کس که نماید زنده باز

هم بمیراند شما را از مجاز

پس چو حکمی او کند نبود جز این

که بگوید باش پس باشد یقین

حکم او را چونکه خواهد نوبتی

نیست حاجت بر اساس و آلتی