صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۴۰- سوره غافر » ۶- آیات ۳۰ تا ۳۸

وَ قٰالَ اَلَّذِی آمَنَ یٰا قَوْمِ إِنِّی أَخٰافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ اَلْأَحْزٰابِ (۳۰) مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عٰادٍ وَ ثَمُودَ وَ اَلَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ مَا اَللّٰهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبٰادِ (۳۱) وَ یٰا قَوْمِ إِنِّی أَخٰافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ‌ اَلتَّنٰادِ (۳۲) یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ مٰا لَکُمْ مِنَ اَللّٰهِ مِنْ عٰاصِمٍ وَ مَنْ یُضْلِلِ اَللّٰهُ فَمٰا لَهُ مِنْ هٰادٍ (۳۳) وَ لَقَدْ جٰاءَکُمْ یُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَیِّنٰاتِ فَمٰا زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِمّٰا جٰاءَکُمْ بِهِ حَتّٰی إِذٰا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اَللّٰهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولاً کَذٰلِکَ یُضِلُّ اَللّٰهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتٰابٌ (۳۴) اَلَّذِینَ یُجٰادِلُونَ فِی آیٰاتِ اَللّٰهِ بِغَیْرِ سُلْطٰانٍ أَتٰاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اَللّٰهِ وَ عِنْدَ اَلَّذِینَ آمَنُوا کَذٰلِکَ یَطْبَعُ اَللّٰهُ عَلیٰ کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبّٰارٍ (۳۵) وَ قٰالَ فِرْعَوْنُ یٰا هٰامٰانُ اِبْنِ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَبْلُغُ اَلْأَسْبٰابَ (۳۶) أَسْبٰابَ اَلسَّمٰاوٰاتِ فَأَطَّلِعَ إِلیٰ إِلٰهِ مُوسیٰ وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ کٰاذِباً وَ کَذٰلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ اَلسَّبِیلِ وَ مٰا کَیْدُ فِرْعَوْنَ إِلاّٰ فِی تَبٰابٍ (۳۷) وَ قٰالَ اَلَّذِی آمَنَ یٰا قَوْمِ اِتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ اَلرَّشٰادِ (۳۸)

و گفت آنکه ایمان آورد ای جماعت بدرستی که من می‌ترسم بر شما مثل روز طایفهای دشمن (۳۰) مانند شیوه قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که بودند از بعد ایشان و نیست خدا که بخواهد ستمی مر بندگان را (۳۱) و ای جماعت بدرستی که من می‌ترسم بر شما روز بیکدیگر ندا کردن را (۳۲) روزی که برگردانیده شوند واپس روندگان نباشد مر شما را از خدا هیچ نگهدارنده و هر کرا اضلال کند خدا پس نیست مر او را هیچ راه نماینده (۳۳) و بتحقیق آمد شما را یوسف از پیش با بینتها پس پیوسته بودید در شک از آنچه آورد شما را بآن تا چون هلاک شد گفتید هرگز بر نه‌انگیزد خدا از بعد او رسولی همچنین اضلال می‌کند خدا کسی را که اوست اسراف‌کننده شک‌آورنده (۳۴) آنان که جدال می‌کنند در آیتهای خدا بدون حجتی که آمد ایشان را عظیم آمد از راه دشمنی نزد خدا و نزد آنان که گرویدند همچنین مهر می‌گذارد خدا بر هر دل تکبرکننده جفاکاری (۳۵) و گفت فرعون ای هامان بنا کن برای بنائی رفیع باشد که من برسم بوسیله‌ها (۳۶) وسیله‌های آسمانها پس آگاهی یابم باله موسی و بدرستی که من هر آینه گمان می‌برم او را دروغگو همچنین آراسته شد از برای فرعون بدی کردارش و با داشته شد از راه و نیست چاره‌گری فرعون مگر در زیانکاری (۳۷) و گفت آنکه ایمان آورد ای قوم من پیروی کنید مرا تا هدایت کنم شما را براه راستی (۳۸)

گفت آن کو بود مؤمن بر خدا

من همی ای قوم ترسم بر شما

مثل یوم حزب ها اندر هلاک

مثل دأب قوم نوح از بیم و باک

هم جزای دأب آن عاد و ثمود

وآن جماعت ها پس از ایشان که بود

حق نخواهد اِستمی خود بر عباد

بر شما ترسم من از یَومَ التَّنَاد

روی برگردانده روزی که شوید

سوی دوزخ مُدبِرِین زآنجا روید

نیست آن روز ایچتان از هیچ راه

از عذاب حق نگهداری به گاه

حق گذارد هر که را بر خویش باز

پس نباشد هادی ای او را به ساز

یوسف آمد پیش از او با بیّنات

بر شما در مصر و دیدید آن صفات

پس شما بودید دائم در گمان

زآنچه آورد او شما را با نشان

چونکه او شد فوت گفتند از عدول

بَعدِهِ لَن یَبعَثَ االلهُ مِن رَسُول

همچنین گمراه گرداند خدا

مسرف مُرتاب را در هر کجا

بگذرنده از حد آن شکّاک ضال

که کند با انبیای حق جدال

اندر آیتهای حق بی حجتی

کآمد ایشان را ز لطف و رحمتی

بس بزرگ است آن ز روی بغض و کین

نزد حق وآن کس که هست از مؤمنین

مُهر بنهد حق به قلب هر کسی

که بود جبّار و گردنکش بسی

گفت فرعون او به هامان منیع

کن بنا کاخی ز بهر من رفیع

تا رسم شاید به راه آسمان

یا به درها یا به منزلهای آن

بر خدای موسی آگه پس شوم

چون به گردون زآن بنا بالا روم

بر گمانم کو به دعوی کاذب است

از تقلب گفت او وین غالب است

همچین آراسته فرعون را

سوء کردارش شد از دیو دغا

مانده باز از حق و صُد عَنِ السبِیل

گشت ابلیسش به راه کج دلیل

کید فرعون و سلوک ناصواب

می نبود از دیو إلَّا فِی تَباب

یعنی الاّ ظلم و خسران و گناه

بُد تباهی حاصل فکر تباه

گفت آن کو بگرویده بود او

بعد تلبیسات فرعون عدو

کای گروه آییدم از پی ز اعتماد

تا نمایم بر شما راه رشاد