صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۳۹- سوره الزمر » ۸- آیات ۳۸ تا ۴۲

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اَللّٰهُ قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ مٰا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ إِنْ أَرٰادَنِیَ اَللّٰهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کٰاشِفٰاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرٰادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکٰاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اَللّٰهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ اَلْمُتَوَکِّلُونَ (۳۸) قُلْ یٰا قَوْمِ اِعْمَلُوا عَلیٰ مَکٰانَتِکُمْ إِنِّی عٰامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (۳۹) مَنْ یَأْتِیهِ عَذٰابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذٰابٌ مُقِیمٌ (۴۰) إِنّٰا أَنْزَلْنٰا عَلَیْکَ اَلْکِتٰابَ لِلنّٰاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اِهْتَدیٰ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّمٰا یَضِلُّ عَلَیْهٰا وَ مٰا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ (۴۱) اَللّٰهُ یَتَوَفَّی اَلْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهٰا وَ اَلَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنٰامِهٰا فَیُمْسِکُ اَلَّتِی قَضیٰ عَلَیْهَا اَلْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ اَلْأُخْریٰ إِلیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیٰاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (۴۲)

و اگر بپرسی از ایشان که آفرید آسمانها و زمین را هر آینه خواهند گفت البته که خداست بگو آیا پس خبر دهید که آنچه را می‌خوانید از غیر خدا اگر خواست خدای بمن ضرری آیا ایشانند دفع‌کننده ضررش یا خواست بمن رحمتی آیا ایشانند نگاه دارندگان رحمتش بگو بس است مر خدا بر او توکل می‌کنند توکل‌کنندگان (۳۸) بگو ای گروه بکنید بر تواناییتان بدرستی که من کننده‌ام پس زود باشد که بدانید (۳۹) کسی را که آیدش عذابی که خوار کند او را و فرود آید بر او عذابی پاینده (۴۰) بدرستی که ما فرو فرستادیم بر تو آن کتاب را برای مردمان بحق پس کسی که هدایت یافت پس باشد برای نفسش و کسی که گمراه شد پس جز این نیست که گمراه می‌شود بر آن و نیستی تو بر ایشان نگهبان (۴۱) خدا قبض می‌کند روحها را وقت مردنش و آنکه نمرده است در خوابش پس نگاه می‌دارد آن را که گذارش داد بر آن مرگ را و سر می‌دهد و می‌فرستد دیگری را تا وقتی نام برده شده بدرستی که در آن هر آینه آیتهاست برای گروهی که فکر می‌کنند (۴۲)

ور بپرسی مشرکان مکه را

که نمود این خلقت ارض و سما

می بگویند آن خدای ذوالجلال

اندر این ره نیست حاجت بر سئوال

گو پس آیا آنچه را دون از خدا

می بخوانید از اِلهان خود شما

حق بخواهد گر زیانی بهر من

دفع آن آیا کنند ایشان به فن

ور بخواهد رحمتی دارند باز

این بتان آن را ز من آیا به ساز

گو بود کافی خدایم که بر او

تکیه کرد اهل توکل بی عتو

گو کنید آن را عمل ای قوم من

که توانید از خصومت وز فتن

عاملم من هم به جد در کار خویش

زود پس باشد که دانید این ز پیش

آن کسی کآید به سوی او عذاب

محنت رسوا کننده، بی حساب

هم فرود آید بر او رنجی مقیم

بعد رنج دنیوی اندر جحیم

زآنکه نازل بر تو کردیم این کتاب

بر هدای مردم از حق و صواب

بر هدایت هر که پس زآن برد پی

فائده آن هست بهر نفس وی

وآنکه گمره گشت پس نبود جز این

که شد او گمره به نفس خود یقین

تو بر ایشان خود نگهبان نیستی

تا که بر ایمانشان سخت ایستی

حق بگیرد نفس ها را حین موت

هم بگیرد در منام از قبل فوت

پس نگهدارد نفوسی را که آن

موت بر وی شد قضاء در آن جهان

وآنچه هست از زندگان بفرستد او

سوی ابدان باز پس بی گفتگو

تا به هنگام اجل کآید زمان

بر فنای مؤمنان و کافران

اندر این باشد علاماتی دگر

بهر ارباب تفکر در نظر