صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۳۸- سوره ص » ۷- آیات ۳۵ تا ۴۰

قٰالَ رَبِّ اِغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لاٰ یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ اَلْوَهّٰابُ (۳۵) فَسَخَّرْنٰا لَهُ اَلرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخٰاءً حَیْثُ أَصٰابَ (۳۶) وَ اَلشَّیٰاطِینَ کُلَّ بَنّٰاءٍ وَ غَوّٰاصٍ (۳۷) وَ آخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی اَلْأَصْفٰادِ (۳۸) هٰذٰا عَطٰاؤُنٰا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسٰابٍ (۳۹) وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنٰا لَزُلْفیٰ وَ حُسْنَ مَآبٍ (۴۰)

گفت پروردگار من بیامرز مرا و ببخش مرا پادشاهی که سزاوار نباشد برای احدی پس از من بدرستی که تو تویی بغایت بخشاینده (۳۵) پس مسخر کردیم برای او باد که می‌رفت بفرمان او بآهستگی هر جا که اراده کرده بود (۳۶) و دیوها را هر بناکننده و هر فرو روندۀ بدریاها (۳۷) و دیگران را قرین‌کرده‌شدگان در غلها (۳۸) اینست بخشش ما پس عطا کن یا نگاهدار بدون شمار (۳۹) و بدرستی که مر او راست نزد ما هر آینه قربی و خوبی بازگشت (۴۰)

خواست پس آمرزش از پروردگار

رَبِّ اغْفِرْ لِی بگفت از اضطرار

اضطرار اعنی که قطع چاره ها

که شود دل منقطع از ماسوی

ده مرا ملکی که آن خود نی سزد

یک نفر را بعد من از خوب و بد

خود تویی بخشنده بر تحقیق و راست

هر چه خواهی بدهی آن را گر سزاست

ضنّتی او را نبود از این دعا

بل تمنّا حقّ خود کرد از عطا

آنچه باشد حقّ من یعنی به من

کن عطاء وآن بود ملک بی فتن

نیست حاجت هیچ توجیهی دگر

هست کافی این بر ارباب نظر

رام پس کردیم او را باد، ما

رفتی از نرمی به امرش هر کجا

رام هم کردیم دیوان را به ساز

بهر بنّائی و غوّاصیش باز

دیگران یعنی که دیوان مرید

بسته بر اغلال بودندش مزید

این عطای ماست بر تو بر صواب

فَامنُنْ أو أمسِک بِغَیرِ حِسَاب

نزد ما او راست جاهی بس بلند

بازگشتی بس نکو و ارجمند