صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۳۶- سوره یس » ۸- آیات ۶۰ تا ۶۸

أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یٰا بَنِی آدَمَ أَنْ لاٰ تَعْبُدُوا اَلشَّیْطٰانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (۶۰) وَ أَنِ اُعْبُدُونِی هٰذٰا صِرٰاطٌ مُسْتَقِیمٌ (۶۱) وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ (۶۲) هٰذِهِ جَهَنَّمُ اَلَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ (۶۳) اِصْلَوْهَا اَلْیَوْمَ بِمٰا کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ (۶۴) اَلْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلیٰ أَفْوٰاهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنٰا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ (۶۵) وَ لَوْ نَشٰاءُ لَطَمَسْنٰا عَلیٰ أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا اَلصِّرٰاطَ فَأَنّٰی یُبْصِرُونَ (۶۶) وَ لَوْ نَشٰاءُ لَمَسَخْنٰاهُمْ عَلیٰ مَکٰانَتِهِمْ فَمَا اِسْتَطٰاعُوا مُضِیًّا وَ لاٰ یَرْجِعُونَ (۶۷) وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی اَلْخَلْقِ أَ فَلاٰ یَعْقِلُونَ (۶۸)

آیا پیمان نفرستادم بسوی شما ای بنی آدم که می‌پرستید شیطان را بدرستی که او مر شما راست دشمنی آشکار (۶۰) و اینکه بپرستید مرا اینست راه راست (۶۱) و بتحقیق گمراه کرد از شما خلقی بسیار آیا پس نبودند که دریابند بعقل (۶۲) اینست دوزخی که بودید وعده داده می‌شوید (۶۳) بچشید حرارتش را امروز بسبب آنچه بودید که کفر می‌ورزیدید (۶۴) امروز مهر می‌گذاریم بر دهنهاشان و سخن می‌کند با ما دستهاشان و گواهی می‌دهد پاهاشان بآنچه بودند که کسب می‌کردند (۶۵) و اگر می‌خواستیم هر آینه رقم محو کشیده بودیم بر چشمهاشان پس پیشی گرفته بودند راه را پس کجا می‌دیدند (۶۶) و اگر می‌خواستیم هر آینه مسخ می‌کردیم ایشان را بر جایشان پس نتوانستندی رفتن و نه برمی‌گشتند (۶۷) و کسی را که عمر دراز می‌دهیمش نگون می‌گردانیمش در خلق آیا پس در نمی‌یابند بعقل (۶۸)

عهد آیا من نکردم با شما

ای بنی آدم به وقت عهدها

اینکه بر شیطان سرکش نگروید

قول او در شرک و عصیان نشنوید

کو شما را هست خصمی آشکار

راند آدم را ز جنّت خوار و زار

عهد حق باشد براهین و حجج

خلق را از عقل و نقل اندر نهج

هم بدین پیمان که بپرستید هین

مر مرا از روی ایمان و یقین

این پرستیدن بود خود راه راست

تا به مقصودی که شرط اندر هداست

دیو گمره کرد خلقی بر مزید

از شما آیا نبودید اهل دید

می نبودید ایچ آیا عقلمند

تا تعقل اندر آن آرید چند

این جهنم باشد آنکه در جهان

هم بر آن موعود بودید از نشان

اندر آن آیید امروز از خلود

زآنچه پوشیدید حق را از جحود

اندر امروز از پی قطع سخن

مُهرشان بنهیم ما خود بر دهن

پس سخن گویند با ما در خطاب

دست و پاشان زآنچه کردند اکتساب

می دهند اعنی گواهی در عمل

دست و پاها زآنچه کردند از دغل

همچنین اعضای مؤمن بر اِله

بر نکویی باشد از حالش گواه

در جهان بر چشمهاشان ما رقم

می کشیم از محو گر خواهیم هم

پس طریق حق کنند ایشان طلب

وآنگهی باشند زآن کور این عجب

یا که می گیرند پیشی در طریق

با چنین کوری که دارند این فریق

پس چنان بینا شوند ایشان به آن

بی ز الطاف خداوند از عیان

مسخ ور خواهیمشان سازیم نیز

بر مکانهاشان که کس ندهد تمیز

پس بنتوانند رفتن پیشتر

هم نه برگردند باز از آن مقر

نیستند اعنی که قادر یک نفس

تا روند از موضع خود پیش و پس

مَن نُّعَمِّرْهُ نُنَکِّس در محل

گردد او را آفرینش خود بَدل

باشد این تبدیل و تنکیس از خدا

در نمی یابید آیا پس شما