صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۳۵- سوره فاطر » ۶- آیات ۳۱ تا ۳۷

وَ اَلَّذِی أَوْحَیْنٰا إِلَیْکَ مِنَ اَلْکِتٰابِ هُوَ اَلْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمٰا بَیْنَ یَدَیْهِ إِنَّ اَللّٰهَ بِعِبٰادِهِ لَخَبِیرٌ بَصِیرٌ (۳۱) ثُمَّ أَوْرَثْنَا اَلْکِتٰابَ اَلَّذِینَ اِصْطَفَیْنٰا مِنْ عِبٰادِنٰا فَمِنْهُمْ ظٰالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سٰابِقٌ بِالْخَیْرٰاتِ بِإِذْنِ اَللّٰهِ ذٰلِکَ هُوَ اَلْفَضْلُ اَلْکَبِیرُ (۳۲) جَنّٰاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهٰا یُحَلَّوْنَ فِیهٰا مِنْ أَسٰاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِبٰاسُهُمْ فِیهٰا حَرِیرٌ (۳۳) وَ قٰالُوا اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا اَلْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنٰا لَغَفُورٌ شَکُورٌ (۳۴) اَلَّذِی أَحَلَّنٰا دٰارَ اَلْمُقٰامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لاٰ یَمَسُّنٰا فِیهٰا نَصَبٌ وَ لاٰ یَمَسُّنٰا فِیهٰا لُغُوبٌ (۳۵) وَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نٰارُ جَهَنَّمَ لاٰ یُقْضیٰ عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لاٰ یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذٰابِهٰا کَذٰلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ (۳۶) وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیهٰا رَبَّنٰا أَخْرِجْنٰا نَعْمَلْ صٰالِحاً غَیْرَ اَلَّذِی کُنّٰا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ مٰا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جٰاءَکُمُ اَلنَّذِیرُ فَذُوقُوا فَمٰا لِلظّٰالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ (۳۷)

و آنچه را وحی کردیم بتو از کتاب آنست حق تصدیق‌کننده مر آنچه را باشد میان دو دستش بدرستی که خدا ببندگانش آگاه بیناست (۳۱) پس بمیراث دادیم آن کتاب را به آنانکه برگزیدیم از بندگان خود پس بعضیشان ستم‌کنندگانند مر نفسش را و برخیشان میانه‌رونده‌اند و بعضیشان پیشی‌گیرندگانند بخوبیها باذن خدا این است آن فضل بزرگ (۳۲) بهشتهای جای اقامت در روند آن را زیور کنند در آنها از دستبندها از طلا و مروارید و پوشش ایشان در آنها پرنیانست (۳۳) و گویند ستایش مر خدا را که برد از ما اندوه را بدرستی که پروردگار ما هر آینه آمرزنده شکرپذیر است (۳۴) آنکه در آورد ما را بسرای اقامت از احسانش مس نمی‌کنند ما را در آن تعبی و مس نمی‌کنند ما را در آن خستگی (۳۵) و آنان که کافر شدند برای ایشانست آتش دوزخ نه حکم کرده می‌شود بر ایشان پس بمیرند و نه تخفیف داده می‌شود از ایشان هیچ عذابش همچنین جزا می‌دهیم هر ناسپاسی را (۳۶) و ایشان فریاد می‌کنند در آن که پروردگار ما بیرون آورد ما را تا کنیم کار شایسته جز آنچه بودیم که می‌کردیم آیا عمر ندادیم شما را آن قدر که پند می‌گرفت در آن کسی که پند گرفت و آمد شما را بیم‌کننده پس بچشید پس نیست مر ستمکاران را هیچ یاوری (۳۷)

وحی کردیم آنچه سویت از کتاب

باشد آن حق و مصدّق بر صواب

آنچه را که بوده است از پیش از آن

از کتاب آسمانی در بیان

یعنی از تورات و انجیل و زبور

جمله را باشد مصدّق در ظهور

حق به حال بندگان باشد خبیر

هم به جهر و سرّشان یکجا بصیر

ثُم أورَثْنَا الْکِتَاب اندر رشاد

الَّذِینَ اصطَفَینَا مِنْ عَبِاد

گفت میراث او عطاء را زآن سبب

که به کف میراث آید بی تعب

پس ستم بعضی به نفس خود کنند

از خلایق که به قرآن نگروند

مقتصد بعضی هم اعنی زآن فریق

خود میانه رو بوند اندر طریق

هم از ایشان سابق اندر خیرها

ز امر و فرمان خدا در سیرها

غفلت از حقشان نباشد یک شعیر

وین بود فضلی مر ایشان را کبیر

باغهای با اقامت خواسته

کاندر آیند اندر آن پیراسته

دستوانهایی ز لؤلؤ وز ذهب

لبسشان در وی حریر اندر حسب

با تو ما گفتیم اینها پیش از این

نی به تکرار است حاجت همچنین

می بگویند این گُره حق را سپاس

که ز ما اندُه برد آن رب ناس

رب ما آمرزگار است و شکور

بر سپاس کم دهد اجر از وفور

الَّذِی أحَلَّنَا دَارَالْمُقَام

کردمان ساکن در این بیت السلام

از ره بخشش که ما را اندر آن

نه رسد رنجی نه اندوه و زیان

وآن کسان که نگرویدند از لئیم

بهرشان آماده شد نار جحیم

حکم نبود بهرشان از ذوالکرم

در جهنم تا بمیرند از الم

تا به موت اعنی رهند از رنج و تاب

هم سبک ز ایشان نخواهد شد عذاب

همچنین هر ناسپاسی را جزاء

می دهیم اینسان که دارد اقتضاء

می کنند ایشان در آن فریادها

که برون از نارمان آر ای خدا

کارها شایسته و نیکو کنیم

غیر از آنچه می نمودیم از قدیم

ما ندادیم ایچ آیا عمرتان

آن قدر که پند گیرید اندر آن

آنکه گیرد پند و آمد بیم ده

بر شما از ما به هر شهری و ده

پس چشید اینک شما رنج سعیر

خود فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیر