یٰا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوٰاجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اَلْحَیٰاةَ اَلدُّنْیٰا وَ زِینَتَهٰا فَتَعٰالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَرٰاحاً جَمِیلاً (۲۸) وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ اَلدّٰارَ اَلْآخِرَةَ فَإِنَّ اَللّٰهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنٰاتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظِیماً (۲۹)
ای پیغمبر بگو مر زنانت را اگر هستید که میخواهید زندگانی دنیا و پیرایه آن را پس بیائید تا سرمایه دهم شما را و رها کنم شما را رها کردنی خوب (۲۸) و اگر هستید که میخواهید خدا و رسولش را و سرای بازپسین را پس بدرستی که خدا آماده کرده برای نیکوکاران از شما مزدی بزرگ را (۲۹)
ای پیمبر گو تو بر زنهای خویش
گر حیات دنیوی خواهند بیش
از جهان خواهند زینت ها و زیب
بیشتر از آنچه بدهیشان نصیب
پس بیایید آنکه تا سازم رها
مر شما را هم دهم بهره و نوا
در رهایی بهرة نیکو دهم
بیشتر از مَهر او بر او دهم
ور خدا خواهند هم بی معذرت
هم رسولش وآن سرای آخرت
پس خدا آماده بهر محسنات
کرده اجری بس بزرگ اندر حیات
اجرشان افزون دهد پروردگار
شقّ ثانی گر نمایند اختیار
باعث این آیه بود این در نزول
کز زنان خویش دلخور شد رسول
خورد سوگند اینکه ماهی با زنان
خلطه نارد گوشه گیرد بر عیان
زآنکه از وی می نمودی بی ادب
بیشتر از نفقه و کسوه طلب
هر یکی از بهر جلب انتفاع
روز و شب بودند با وی در نزاع
حفصه روزی کرد با وی شور و شرّ
خواست پیغمبر حکومت از عمر
« برآشفتن عمر از حفصه »
حفصه را فرمود فاروق ای غبی
گو ببینم تا چه گویی با نبی (ص)
حفصه گفتا با پیغمبر که سخن
می مگو جز راست ای فخر زمن
رفت فاروق از کلامش در غضب
خواست تا مشتش زند بر فرق و لب
گفت پیغمبر از او بردار دست
که زنان را گفت این باشد که هست
گفت فاروق ای عدو االله رسول
می نگوید جز که صدق و با اصول
حاصل آنکه بودشان دائم نزاع
با پیمبر از پی مال و متاع
چونکه این آیت رسید از کردگار
شق ثانی شد زنان را اختیار