صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۳۲- سوره السّجده » ۱- آیات ۱ تا ۹

بسم الله الرحمن الرحیم

الم (۱) تَنْزِیلُ اَلْکِتٰابِ لاٰ رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ (۲) أَمْ یَقُولُونَ اِفْتَرٰاهُ بَلْ هُوَ اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً مٰا أَتٰاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ (۳) اَللّٰهُ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ وَ مٰا بَیْنَهُمٰا فِی سِتَّةِ أَیّٰامٍ ثُمَّ اِسْتَویٰ عَلَی اَلْعَرْشِ مٰا لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لاٰ شَفِیعٍ أَ فَلاٰ تَتَذَکَّرُونَ (۴) یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ إِلَی اَلْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کٰانَ مِقْدٰارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ (۵) ذٰلِکَ عٰالِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهٰادَةِ اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ (۶) اَلَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ اَلْإِنْسٰانِ مِنْ طِینٍ (۷) ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلاٰلَةٍ مِنْ مٰاءٍ مَهِینٍ (۸) ثُمَّ سَوّٰاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ اَلسَّمْعَ وَ اَلْأَبْصٰارَ وَ اَلْأَفْئِدَةَ قَلِیلاً مٰا تَشْکُرُونَ (۹)

بنام خدای بخشندۀ مهربان

الم (۱) فرو فرستادن آن کتابست نیست شک در آن از پروردگار عالمیان (۲) آیا می‌گویند بدروغ بست آن را بلکه آن حق است از پروردگارت تا بیم کنی گروهی را که نیامد ایشان را هیچ بیم‌کننده پیش از تو باشد که ایشان هدایت یابند (۳) خداست آنکه آفرید آسمانها و زمین را و آنچه میان آن دوتاست در شش روز پس مستوی شد بر عرش نیست مر شما را از غیر او هیچ یاوری و نه شفاعت‌کننده آیا پس چرا پند نمی‌گیرید (۴) سامان انجام می‌دهد امر را از آسمان بسوی زمین پس عروج می‌کند بسوی او در روزی که باشد مقدارش هزار سال از آنچه می‌شمارید (۵) آن دانای غایب و حاضر است عزیز است و رحیم است (۶) آنکه نیکو ساخت هر چیزی که آفرید آن را و ابتدا کرد آفریدن انسان را از گل (۷) پس گردانید نسلش را از صاف کشیده از آبی خوار داشته شده (۸) پس راست کرد آن را و دمید در آن از روحش و گردانید برای شما گوش و چشمها و دلها اندکی شکر می‌کنید (۹)

باز گویم از الف وز لام و میم

اول و آخر هو االله العلیم

این است قرآن نیست شکی اندر این

نازل از پروردگار عالمین

این چنین گویند آیا کاین سخن

مر محمّد (ص) بافته است آن را به فن

بلکه آن حق است وز پروردگار

تا تو باشی بیم ده در روزگار

مر گروهی را که پیش از تو به جا

منذری نامد بر ایشان از خدا

باشد آنها تا مگر یابند راه

وارهند از گمرهی در انتباه

حق بود آن کآفرید ارض و سما

وآنچه باشد بینشان از ماسوی

مدت شش روز پس شد مستوی

عرش را از اقتدار معنوی

مِن وَلِیٍّ مَالَکُم مِّن دُونِه

نه ولیّ و نه شفیع إلا بِه

پس نمی گیرید پند آیا شما

زین نصایح که بیان شد هر کجا

می کند تدبیر هر امری یقین

او ز اسباب سماوی در زمین

پس کند آن امر کآمد در وجود

سوی او از ارض در معنی صعود

در هر آن روزی هزاران ساله راه

گر بدارید آن شمارش را نگاه

او بود دانای پنهان و آشکار

وآنچه خواهد بود اندر روزگار

غالب او بر امر و تقدیر از نشان

مهربان هم در امور بندگان

آنکه نیکو ساخت هر چیز کآفرید

داشت واندر حد خود حسنی مزید

آدمی را اول از خاک آفرید

وز سلاله نسلش آورد او پدید

ز آب خواری، یعنی از نطفۀ حقیر

راست کرد اعضای او بس بینظیر

پس در او اندر دمید از روح خویش

وین اضافه باشد از تفخیم بیش

داد هم او گوش و چشم و قلبتان

اندکی گویند لیکن شکر آن