غنی کشمیری » غزلیات » شمارهٔ ۶

ز روی ماه سیاهی به نور ماه نرفت

نیامده است به کاری کمال خویش مرا

ز غنچه تکیه چو شبنم به زیر سر ننهم

که به ز بالش پر هست بال خویش مرا

بسان شمع که افتد ز پنبه خود بگداز

ل گردن خود گشت بال خویش مرا

به گلشن دگری چشم من نمی افتد

گل مراد شکفت از سفال خویش مرا