حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۷۲

ای برده دلم را تو بدین شکل و شمایل

پروای کست نیست جهانی به تو مایل

گه آه کشم از دل و گه تیر تو ای جان

پیش تو چه گویم که چه‌ها می کشم از دل

وصف لب لعل تو چه گویم به رقیبان

نیکو نبود معنی رنگین بر جاهل

هر روز چو حسنت ز دگر روز فزون است

مه را نتوان کرد به روی تو مقابل

دل بردی و جان می‌دهمت غم چه فرستی

چون نیک غمینیم چه حاجت به محصل

حافظ چو تو پا در حرم عشق نهادی

در دامن او دست زن و از همه بگسل