حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵۹

دل مبند ای مرد بخرد بر سخای عمر و زید

کس نمی‌داند که کارش از کجا خواهد گشاد

رو توکل کن نمی‌دانی که نوک کلک من

نقش هر صورت که زد رنگی دگر بیرون فتاد

شاه هرموزم ندید و بی سخن صد لطف کرد

شاه یزدم دید و مدحش کردم و هیچم نداد

کار شاهان این چنین باشد تو ای حافظ مرنج

داور و روزی‌رسان توفیق و نصرتْشان دهاد