فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اَللّٰهِ اَلَّتِی فَطَرَ اَلنّٰاسَ عَلَیْهٰا لاٰ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اَللّٰهِ ذٰلِکَ اَلدِّینُ اَلْقَیِّمُ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَ اَلنّٰاسِ لاٰ یَعْلَمُونَ (۳۰)
پس راست گردان رویت را برای دین حقگرای آفرینش خدا را که آفرید خلق را بر آن نیست تغییری مر آفرینش خدا را اینست آن دین راست و درست و لیکن بیشترین مردمان نمیدانند (۳۰)
روی خود پس راست گردان بهر دین
یک جهت در کل ادیان بالیقین
وآن به وفق فطرت است از کردگار
خلقتان کرد او به دین استوار
خلق مفطورند بر دین الست
که بدند از روی فطرت حق پرست
بازشان بر فطرت از نهی تمام
هست بر توحیدشان میل و مقام
همچنان که عقل در آدم نهاد
دین عقلی اندر ایشان هم نهاد
عقل و دین با هم همانا توأمند
خلق از حق در نهاد آدمند
یک مثل گوید در این معنی صفی
تا نماند بر ضمیرت مختفی
آب کآید ز آسمان صاف است و خوش
چون کنی در سرکه میگردد ترش
همچنین با عقل و دین آمد بشر
از خدا در فطرت از روی نظر
پس شدند از کیش اصلی منحرف
عقلها و کیشها شد مختلف
دین حق مبدل نگردد بی خلاف
مر مصون است از تغیّر و اختلاف
اختلافات از ره نفس و هواست
تا نپنداری که این دین خداست
نیست در دین خدا تبدیل هیچ
دین فطری گیر و بر باقی مپیچ
دین فطری دین اسلام است و بس
طفره از توحید نبود بهر کس
دین قیّم آن بود لکن ز ناس
می ندانند اکثری از ناشناس