صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲۸- سوره القصص » ۱۶- آیات ۵۷ تا ۶۱

وَ قٰالُوا إِنْ نَتَّبِعِ اَلْهُدیٰ مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنٰا أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبیٰ إِلَیْهِ ثَمَرٰاتُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنّٰا وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاٰ یَعْلَمُونَ (۵۷) وَ کَمْ أَهْلَکْنٰا مِنْ قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعِیشَتَهٰا فَتِلْکَ مَسٰاکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاّٰ قَلِیلاً وَ کُنّٰا نَحْنُ اَلْوٰارِثِینَ (۵۸) وَ مٰا کٰانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ اَلْقُریٰ حَتّٰی یَبْعَثَ فِی أُمِّهٰا رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیٰاتِنٰا وَ مٰا کُنّٰا مُهْلِکِی اَلْقُریٰ إِلاّٰ وَ أَهْلُهٰا ظٰالِمُونَ (۵۹) وَ مٰا أُوتِیتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَمَتٰاعُ اَلْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا وَ زِینَتُهٰا وَ مٰا عِنْدَ اَللّٰهِ خَیْرٌ وَ أَبْقیٰ أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ (۶۰) أَ فَمَنْ وَعَدْنٰاهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاٰقِیهِ کَمَنْ مَتَّعْنٰاهُ مَتٰاعَ اَلْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا ثُمَّ هُوَ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ مِنَ اَلْمُحْضَرِینَ (۶۱)

و گفتند اگر پیروی کنیم هدایت را با تو ربوده شویم از زمین خود آیا جای ندادیم مر ایشان را حرمی آمن که برده می‌شود بسوی آن ثمرهای همه چیز روزی از نزد ما و لیکن اکثر ایشان نمی‌دانند (۵۷) و بسا که هلاک گردانیدیم از قریه که بکفران انجامید معیشتش پس اینست مسکنهاشان که مسکون نشد از بعد ایشان مگر اندکی و هستیم ما وارثان (۵۸) و نباشد پروردگار تو که هلاک کند قریه‌ها را تا وقتی که برانگیزد در اصلش رسولی که بخواند بر ایشان آیتهای ما را و نیستیم ما هلاک گردانندگان قریه‌ها مگر و اهل آنها باشند ظالمان (۵۹) و آنچه داده شدید از چیزی پس مایه تعیش زندگانی دنیاست و پیرایه‌اش و آنچه نزد خداست بهتر و پاینده‌تر است آیا پس نمی‌یابید بعقل (۶۰) آیا پس کسی که وعده دادیمش وعدۀ خوب پس او یابنده آنست چون کسی است که دادیم او را مایۀ تعیش زندگانی دنیا پس اوست روز قیامت از حاضرکرده‌شدگان (۶۱)

آمد این آیت که گفتند آن فریق

گر شویمت تابع دین و طریق

راستی را با تو آییم از پسند

این گروه از ارضمان بیرون کنند

ما ربوده می شویم از خانمان

گر کنیم اظهار ایمان در عیان

در حرم با ایمنی آیا که جا

مر شما را ما ندادیم از عطا

آورند از هر کجا در وی ثمر

از هر آن چیزی که آید در نظر

رزقشان دادیم ما از نزد خود

این چنین با بت پرستی بی ز حد

در زمین غیر ذی زرع این چنین

رزق چون بدهیم ما بر مشرکین

پس کنند ار حرمت توحید ضمّ

مشرکان با احترامات حرم

در نیاریم آن کسان را پس چنان

از تخوّف وز تخطّف در امان

لیک بسیاری نمی دانند این

که بود روزی ز نزد ما یقین

پس سزاوار این بود کایشان ز رب

در عیان ترسند نز قهر عرب

ما هلاک از قریه ها کردیم بس

کز معیّشت بودشان بسیار پس

شاد بودند از تعیّش ها فزون

طاغی از نعمت شدند اندر قرون

یافت گیتی پس بر ایشان انقلاب

خانه هاشان گشت بشکسته و خراب

پس بود آن مسکن و مأوایشان

خالی ار جویی نشان از جایشان

بین دیار قوم لوط و قو م عاد

سرنگون تا چون شد اینسان آن بلاد

بعد از ایشان کس نشد ساکن مگر

اندکی گر هیچ داری در نظر

وارثان ماییم ز ایشان در زمین

بعد از ایشان نَحنُ کُنَّا وَارِثِین

نیست ربّت آنکه قومی را تباه

سازد از اهل قری بیگاه و گاه

تا برانگیزد رسولی ذی سداد

اندر آن شهری که هست اعظم بلاد

تا بر آنها خواند آیت های ما

هم کند اتمام حجتهای ما

ما نبودیم ایچ مهلک زآن بلاد

جز که بودند اهل آن ظالم نهاد

آنچه را داده شدید از هیچ شیء

جز متاع دنیوی پس نیست وی

نیست برخورداری الاّ زین جهان

مر شما را یا که زینت های آن

وآنچه باشد نزد حق بس اظهر است

کآن شما را بهتر و باقی تر است

پس شما آیا نیندیشید هیچ

گر به سر دارید عقل و دید هیچ

پس کسی که وعده آیا داده ایم

وعدة نیکو ورا بی خوف و بیم

اوست پس یابنده آن موعود را

یابد از حق وعده محمود را

چون کسی باشد که او را بهره مند

کرده ایم از مال دنیا روز چند

پس بود روز قیامت بر عذاب

او ز حاضر گشتگان یا در حساب