إِذْ قٰالَ مُوسیٰ لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ نٰاراً سَآتِیکُمْ مِنْهٰا بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُمْ بِشِهٰابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (۷) فَلَمّٰا جٰاءَهٰا نُودِیَ أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی اَلنّٰارِ وَ مَنْ حَوْلَهٰا وَ سُبْحٰانَ اَللّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ (۸) یٰا مُوسیٰ إِنَّهُ أَنَا اَللّٰهُ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ (۹)
هنگامی که گفت موسی مر اهلش را که من دیدم آتشی را بزودی میآورم شما را از آن خبری یا آرم شما را شعله گیرانیده باشد که شما گرم شوید (۷) پس چون آمد آن را ندا کرده شد که برکت داده شد آنکه باشد در آتش و آنکه باشد پیرامون آن و منزه است خدا پروردگار جهانیان (۸) ای موسی بدرستی که منم خدای غالب درست کردار (۹)
« در بیان رفتن حضرت موسی «ع» بوادی مقدس از پی آتش »
گفت چون موسی به اهل خود که من
آتشی از دور دیدم بی سخن
زود باشد کآورم از آن خبر
بر شما یا شعله ای ز آتش مگر
گرم تا گردید شاید زآن شما
وارهید از رنج سرما ز اقتضا
یعنی آرم یا که راهی من به دست
یا که آرم آتشی زآنجا که هست
پس چو موسی آمد او نزدیک نار
شد نداء کرده مر او از هر کنار
گشته برکت داده و فایز به خیر
آنکه در نار است و گِردش بی ز غیر
پاک باشد آن خداوند جهان
تا به تسبیهش نیاری در گمان
پاک یعنی زآنکه با چیزی شبیه
سازدش کس هیچ از وجهی وجیه
در تعجب شد کلیم از آن ندا
از کجا گفت آید آیا این صدا
گفت باز إنَّی أنَا االلهُ الْحَکِیم
من عزیزم، من حکیمم ای کلیم