صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۱۹- سوره مریم » ۱۱- آیات ۸۵ تا ۹۸

یَوْمَ نَحْشُرُ اَلْمُتَّقِینَ إِلَی اَلرَّحْمٰنِ وَفْداً (۸۵) وَ نَسُوقُ اَلْمُجْرِمِینَ إِلیٰ جَهَنَّمَ وِرْداً (۸۶) لاٰ یَمْلِکُونَ اَلشَّفٰاعَةَ إِلاّٰ مَنِ اِتَّخَذَ عِنْدَ اَلرَّحْمٰنِ عَهْداً (۸۷) وَ قٰالُوا اِتَّخَذَ اَلرَّحْمٰنُ وَلَداً (۸۸) لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدًّا (۸۹) تَکٰادُ اَلسَّمٰاوٰاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ اَلْأَرْضُ وَ تَخِرُّ اَلْجِبٰالُ هَدًّا (۹۰) أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمٰنِ وَلَداً (۹۱) وَ مٰا یَنْبَغِی لِلرَّحْمٰنِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً (۹۲) إِنْ کُلُّ مَنْ فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ إِلاّٰ آتِی اَلرَّحْمٰنِ عَبْداً (۹۳) لَقَدْ أَحْصٰاهُمْ وَ عَدَّهُمْ عَدًّا (۹۴) وَ کُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ فَرْداً (۹۵) إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ اَلرَّحْمٰنُ وُدًّا (۹۶) فَإِنَّمٰا یَسَّرْنٰاهُ بِلِسٰانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ اَلْمُتَّقِینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا (۹۷) وَ کَمْ أَهْلَکْنٰا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزاً (۹۸)

روزی که حشر می‌کنیم پرهیزگاران را بسوی خدا بخشنده سواران وارد شده (۸۵) و میرانیم گناهکاران را بسوی دوزخ تشنگان (۸۶) مالک نمی‌باشند شفاعت را مگر کسی که گرفت از نزد خدای بخشاینده پیمانی (۸۷) و گفتند گرفت خدای بخشنده فرزندی (۸۸) بدرستی که آوردید چیزی سخت (۸۹) نزدیک شد آسمانها چاک چاک شود از آن و بشکافد زمین و برو در افتند کوه‌ها فروریختنی (۹۰) بجهت خواندن ایشان برای خدای بخشنده فرزند (۹۱) و سزاوار نیست مر خدای بخشاینده را که بگیرد فرزندی (۹۲) نیست هر آنکه در آسمانها و زمین است جز آنکه آینده خدای بخشاینده است بنده (۹۳) بدرستی که بضبط در آورده ایشان را و شمرده ایشان را شمردنی (۹۴) و همه ایشان آینده اویند روز رستاخیز تنها (۹۵) بدرستی که آنان که گرویدند و کردند کارهای شایسته بزودی می‌گرداند برای ایشان خدا دوستی را (۹۶) پس جز این نیست که آسان گردانیدیمش بزبان او تا مژده دهی بآن پرهیزگاران را و بیم دهی بآن گروهی سخت خصومت را (۹۷) و بسیار هلاک کردیم پیش از ایشان از قرنی آیا می‌یابی از ایشان هیچ کس یا می‌شنوی مر ایشان را آوازی (۹۸)

اندر آن روزی که جمع آریم زود

متقین را سوی رحمان در ورود

جنّت اعنی که مقام رحمت است

بخشش حق اندر آن هر نوبت است

سوی دوزخ مجرمان را با شتاب

تشنه هم رانیم چون حیوان در آب

بر شفاعت نیست مالک هیچ کس

جز کسی کز حق گرفته عهد و بس

یعنی او را داده از بخشش خدا

بر شفاعت اذن در یوم الجزا

می بگفتند از عمی و از رمد

حقّ بخشاینده بگرفته ولد

مر ملایک یا که عیسی و عزیر

بهر او باشند فرزندان خبیر

چیزی آمد کافران را در مقال

که بود بس زشت اندر انتقال

گشت زآ ن نزدیک که اشکافد سما

هم زمین و افتد شکسته کوهها

آنکه خوانند از برای حق ولد

وآن سزا نبود خدا را در خرد

نیست هر کس در سماوات است و ارض

جز که آید بنده او را روز عرض

حق نموده حصر ایشان را تمام

از ره اشخاص و هم افعال و نام

هم شمرده بازشان بشمردنی

نیست بیرون از شمار او تنی

بالقیمة کلهم آتیه فرد

از عمل تا در جهان هر کس چه کرد

آنکه باشد مؤمن و شایسته کار

حق بر ایشان زود سازد دوستدار

دوست یعنی بهرشان گرداند او

قلبها را چونکه بینندش به رو

غیر از این نبود که قرآن را چنان

کردهایم آسان تو را بس بر لسان

مژده بدهی تا به آن بر متقین

هم بر استیزندگان بیم از یقین

ای بسا که پیش ایشان ما تباه

کرده ایم از قرنها در وقت و گاه

هیچ یابی یا که بینی زآن کسان

یک نفر یا بشنوی صوتی نهان

یعنی آمد چونکه ایشان را عذاب

جمله مستأصل شدندی از شتاب

آن چنان گشتند معدوم الوجود

که نپنداری از ایشان هیچ بود

نی ببینی در نشانی بازشان

نی به پنهان بشنوی آوازشان