وَ مٰا ذَرَأَ لَکُمْ فِی اَلْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوٰانُهُ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ (۱۳) وَ هُوَ اَلَّذِی سَخَّرَ اَلْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهٰا وَ تَرَی اَلْفُلْکَ مَوٰاخِرَ فِیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (۱۴) وَ أَلْقیٰ فِی اَلْأَرْضِ رَوٰاسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ وَ أَنْهٰاراً وَ سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (۱۵) وَ عَلاٰمٰاتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ (۱۶) أَ فَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لاٰ یَخْلُقُ أَ فَلاٰ تَذَکَّرُونَ (۱۷) وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اَللّٰهِ لاٰ تُحْصُوهٰا إِنَّ اَللّٰهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ (۱۸) وَ اَللّٰهُ یَعْلَمُ مٰا تُسِرُّونَ وَ مٰا تُعْلِنُونَ (۱۹) وَ اَلَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ لاٰ یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ (۲۰) أَمْوٰاتٌ غَیْرُ أَحْیٰاءٍ وَ مٰا یَشْعُرُونَ أَیّٰانَ یُبْعَثُونَ (۲۱) إِلٰهُکُمْ إِلٰهٌ وٰاحِدٌ فَالَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ (۲۲) لاٰ جَرَمَ أَنَّ اَللّٰهَ یَعْلَمُ مٰا یُسِرُّونَ وَ مٰا یُعْلِنُونَ إِنَّهُ لاٰ یُحِبُّ اَلْمُسْتَکْبِرِینَ (۲۳) وَ إِذٰا قِیلَ لَهُمْ مٰا ذٰا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قٰالُوا أَسٰاطِیرُ اَلْأَوَّلِینَ (۲۴) لِیَحْمِلُوا أَوْزٰارَهُمْ کٰامِلَةً یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ وَ مِنْ أَوْزٰارِ اَلَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ أَلاٰ سٰاءَ مٰا یَزِرُونَ (۲۵) قَدْ مَکَرَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَی اَللّٰهُ بُنْیٰانَهُمْ مِنَ اَلْقَوٰاعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ اَلسَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتٰاهُمُ اَلْعَذٰابُ مِنْ حَیْثُ لاٰ یَشْعُرُونَ (۲۶) ثُمَّ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ یُخْزِیهِمْ وَ یَقُولُ أَیْنَ شُرَکٰائِیَ اَلَّذِینَ کُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِیهِمْ قٰالَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ إِنَّ اَلْخِزْیَ اَلْیَوْمَ وَ اَلسُّوءَ عَلَی اَلْکٰافِرِینَ (۲۷)
و آنچه را آفرید برای شما در زمین که مختلف است اقسامش بدرستی که در آن هر آینه آیتهاست مر گروهی را که در مییابند بعقل (۱۳) و اوست که تسخیر کرد دریا را تا بخورید از آن گوشتی تازه و بیرون آرید از آن پیرایۀ که میپوشید آن را و میبینی کشتیها را شکافندگان آب به سینه در آن تا بجویند از فضلش و باشد که شما شکر کنید (۱۴) و افکند در زمین کوههای استوار اینکه مایل باشد به شما و نهرها و راهها باشد که شما راه یابید (۱۵) و علامتها و بستاره ایشان راه مییابند (۱۶) آیا پس آنکه میآفریند چون کسیست که نمیآفریند آیا پس پند نمیگیرید (۱۷) و اگر بشمارید نعمت خدا را بشمار در نتوانید آوردش بدرستی که خدا هر آینه آمرزنده مهربانست (۱۸) و خدا میداند آنچه را پنهان میدارید و آنچه را آشکار میکنید (۱۹) و آنان را که میخوانند از جز خدا نمیتوانند آفرید چیزی را و ایشان آفریده میشوند (۲۰) مردگانند نه زندگان و نمیدانند که کی برانگیخته میشوند (۲۱) خدای شما خدائیست یگانه پس آنان که نمیگروند بآخرت دلهای ایشان ناسپاس است و ایشان سرکشانند (۲۲) ناچار بدرستی که خدا میداند آنچه را پنهان میدارید و آنچه را آشکار میکنید بدرستی که او دوست ندارد سرکشان را (۲۳) و چون گفته شود مر ایشان را چه چیز فرو فرستاد پروردگار شما گویند افسانههای پیشینیان را (۲۴) تا بار بردارند بارهای گناهانشان را تمام روز قیامت و از بارهای گناه آنان که گمراه میکنند ایشان را بدون علمی آگاه باشید بدانست آنچه بر میدارند (۲۵) بتحقیق مکر کردند آنان که بودند پیش از ایشان پس آمد فرمان خدا بناهاشان را از بیخ پس فرود آمد بر ایشان بام از بالاشان و آمد ایشان را عذاب از جایی که نمیدانستند (۲۶) پس روز قیامت خوار میکنند ایشان را و میگوید کجایند انبازان من که بودید مخالفت میورزیدید در آنها گفتند آنان که داده شدند دانش را بدرستی که رسوایی امروز و بدی بر کافرانست (۲۷)
رام کرد او بر شما هم در زمین
چیزهای مختلف بس دلنشین
مختلف از حیثشکل و طبع و لون
لازم آمد جمله در ایجاد کون
در هر آن یک صنع حق باشد پدید
مر کسانی را که هستند اهل دید
بحر را هم رام کرد او ز اقتضا
لحم تازه تا خورید از آن شما
ماهی آرید اعنی از دریا به دام
زآن نباشد بر شما چیزی حرام
جز که در نزد امامیه بود
غیر ذی فلسش حرام اندر سند
هم به غوص آرید از دریا برون
حلیه تا پوشید از بهر نمون
بهر زینت آورید اعنی به کف
زآنچه مرجان است و لؤلؤ در صدف
فُلک را راننده بینی در بحار
چون شکافد آب را اندر گذار
بحر را هم رام کرد او در نمود
تا که جویید از رکوبش نفع و سود
بر شما کرده معیشت را سبب
تا مگر شاکر شوید از فضل رب
همچنین در نفس آدم بحرها
کرده خلق از حکمتی ربّ الوری
هست آنها حرص و غفلت ، شغل و غم
فُلکها هم کرده ایجاد از حِکَم
تا کنند ارباب دانش زآن عبور
شد توکل، فُلک شغل اندر امور
کشتیِ دریایِ غم باشد رضاء
ساحل آن شادی آمد ز اقتضاء
شد قناعت فُلکت اندر بحر آز
زآن رسی بر ساحل زهد و نیاز
ور شوی بر کشتی ذکر استوار
آیی از دریای غفلت بر کنار
بندی ار بر کشتی توحید طمع
آیی از بحر تفرّق سوی جمع
باز ذکر نعمت دیگر کند
کوهها را بر زمین لنگر کند
زآن در افکند آن رواسی در زمین
تا شود مایل شما را این چنین
بر شما یعنی نگردد مضطرب
هم نگرداند شما را منقلب
مر زمین از کوهها گشت استوار
زآنکه بُد بر روی آب او بیقرار
جویها هم آفرید از هر قبیل
در زمین همچون فرات و رود نیل
راهها هم کرد اندر وی عیان
مر شما یابید راه از هر نشان
کرد پیدا هم علامتها به راه
بر رونده تا نگردد اشتباه
کرد هم استارگان را مستقر
رهنما باشند تا در بحر و برّ
راه یابند از ستاره عام و خاص
بر قریش این داشت گرچه اختصاص
پس کسی کو آفریند چون کسی است
که نتاند بر وجود خویش زیست
پس شما آیا ندارید این به یاد
عقل و دانش در شما چون او نهاد
گر که خواهید آورید اندر شمار
نعمتش را نیست ممکن ز افتقار
نعمتش را کی توانید اندکی
بر شمردن وز هزاران صد یکی
اوست آمرزنده تقصیر ار کنید
در ادای شکر آن شاه فرید
مهربان یعنی از این تقصیر هم
نعمت خود را نسازد هیچ کم
آگه است او زآنچه پنهان یا پدید
از عقیدة حق و باطل می کنید
وآن کسانی را که جز حق از بتان
می بخوانند اهل شرک اندر عیان
چون توانند آفریدن هیچ چیز
زآنکه خود مخلوق و نادارند نیز
مرده اند ایشان و عاری از حیات
کی به خود دارد جمادی التفات
یا کجا دانند چون اشیاء حی
که شوند ایشان بر انگیزنده کی
مر خداتان آن خدای واحد است
خود به یکتاییِ ذاتش شاهد است
وحدتش باشد پدید از کلّ شیء
خود به یکتایی دلیل از ذات وی
زآنکه از صانع دهد هر شیئی خبر
پس دو صانع نیست ممکن در نظر
در بیان شرح این آیت ز پیش
ذکر برهان کرده ایم از روی کیش
حاصل آنکه از دو فاعل در امور
فعل واحد ممتنع دان در ظهور
پس هر آن شیئی به یکتایی گواه
باشد از شیئیّت خود بر اِله
پس کسانی که به روز آخرت
نیستشان ایمان بدون معذرت
قلبهاشان ناشناسنده است و پست
وآن جماعت سرکشند و خودپرست
صدق و حق است این خدا داند تمام
سرّ پنهان و آشکارا از انام
سرکشان را حق ندارد هیچ دوست
دور از منکر دلان سرکش اوست
چون بر ایشان گفته گردد که خدا
بر شما نازل چه فرمود از سما
از ره سخریّه می گویند آن
بود مانا قصۀ پیشینیان
قائلان این سخن یوم القیام
حمل وزر خود نمایند از تمام
هم ز وزر آن کسان کز راهشان
برده اند از غیر علمی گاهشان
سنتی بنهاده هر کس برخلاف
حمل وزرش او کند بی اختلاف
بد بود باری که ایشان می کشند
تا ابد با بار خود در آتشند
پیش از ایشان مکر می کردند هم
با نبیّین هر گُره ز اهل ستم
آمد از حق حکم بر بنیانشان
تا نماند ایچ از بناهاشان نشان
منهدم گشت از قواعد هر چه بود
پس بر ایشان سقفها افتاد زود
اوفتاد آن سقفها از فوقشان
لعنت از گردن کشی شد طوقشان
اندر آمد پس مر ایشان را عذاب
بیخبر بودند و فارغ یا به خواب
پس شود قائم چو آن روز شمار
حق نماید بازشان رسوا و خوار
گوید ایشان را که انبازان من
چون شدند و در کجایند این زمن
آن شریکانی که بودید از گزاف
اندر ایشان با نبیّین در خلاف
می بگویند آن کسان که داده شد
دانش ایشان را و قلب آزاده شد
هست رسوایی در این روز و بدی
کافران را ز انتقام ایزدی