صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۱۴- سوره ابراهیم » ۲- آیات ۹ تا ۱۳

أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عٰادٍ وَ ثَمُودَ وَ اَلَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ لاٰ یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اَللّٰهُ جٰاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنٰاتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْوٰاهِهِمْ وَ قٰالُوا إِنّٰا کَفَرْنٰا بِمٰا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنّٰا لَفِی شَکٍّ مِمّٰا تَدْعُونَنٰا إِلَیْهِ مُرِیبٍ (۹) قٰالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِی اَللّٰهِ شَکٌّ فٰاطِرِ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی قٰالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاّٰ بَشَرٌ مِثْلُنٰا تُرِیدُونَ أَنْ تَصُدُّونٰا عَمّٰا کٰانَ یَعْبُدُ آبٰاؤُنٰا فَأْتُونٰا بِسُلْطٰانٍ مُبِینٍ (۱۰) قٰالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاّٰ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَ لٰکِنَّ اَللّٰهَ یَمُنُّ عَلیٰ مَنْ یَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ مٰا کٰانَ لَنٰا أَنْ نَأْتِیَکُمْ بِسُلْطٰانٍ إِلاّٰ بِإِذْنِ اَللّٰهِ وَ عَلَی اَللّٰهِ فَلْیَتَوَکَّلِ اَلْمُؤْمِنُونَ (۱۱) وَ مٰا لَنٰا أَلاّٰ نَتَوَکَّلَ عَلَی اَللّٰهِ وَ قَدْ هَدٰانٰا سُبُلَنٰا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلیٰ مٰا آذَیْتُمُونٰا وَ عَلَی اَللّٰهِ فَلْیَتَوَکَّلِ اَلْمُتَوَکِّلُونَ (۱۲) وَ قٰالَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنٰا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنٰا فَأَوْحیٰ إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ اَلظّٰالِمِینَ (۱۳)

آیا نیامد شما را خبر آنان که بودند پیش از شما قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که بودند بعد از ایشان نمی‌داند ایشان را مگر خدا آمد ایشان را رسولانشان با معجزات پس برگردانیدند دستهاشان را در دهنهاشان و گفتند بدرستی که ما کافر شدیم بآنچه فرستاده شدید بآن و بدرستی که ما در شکیم از آنچه می‌خوانید ما را بآن که بگمان بد اندزنده است (۹) گفتند رسولانشان آیا در خدا باشد شکی که پدیدآورنده آسمانها و زمین است می‌خواند شما را تا بیامرزد شما را از گناهانتان و بآخر اندازد شما را تا وقتی که نام برده شده گفتند نیستید شما مگر انسانی مانند ما می‌خواهید که باز دارید ما را از آنچه بودید که می‌پرستیدند پدران ما پس بیاورید بما حجتی روشن (۱۰) گفتند مر ایشان را رسولانشان نیستیم ما مگر انسانی مانند شما و لیکن خدا منت می‌نهد بر آنکه می‌خواهد از بندگانش و نباشد مر ما را که بیاوریم بشما حجتی مگر باذن خدا و بر خدا پس باید توکل کنند گروندگان (۱۱) و چیست ما را که توکل نکنیم بر خدا و بدرستی که هدایت کرد ما را براههای ما و هر آینه صبر خواهیم کرد البته بر آنکه رنجانید ما را و بر خدا پس باید توکل کنند توکل‌کنندگان (۱۲) و گفتند آنان که کافر شدند مر رسولانشان را هر آینه بیرون کنیم شما را از زمین خود یا هر آینه بر می‌گردید در کیش ما پس وحی فرستاد بایشان پروردگارشان که هر آینه هلاک می‌گردانیم ظالمان را (۱۳)

بر شما نامد خبر آیا که بیش

زآن کسان که از شما بودند پیش

از قبیل نوح و عاد و هم ثمود

وآن کسان کز بعدشان آمد به بود

کس نداند آن جماعت را عدد

از فزونی جز خداوند احد

قرنها بودند و ز اهل آن قرون

کس خبر جز حق نداد از چند و چون

می بیاوردند بر پیشینیان

بیّناتی انبیاء از هر نشان

پس بگردانند ز انکار و حسد

دستهای خویش بر افواه خود

نگرویدستیم گفتند آنچه را

که فرستاده شدید آن را به ما

یعنی اندر زعم خود نیک اخترید

وز خدا بر ما شما پیغمبرید

ما در آن باشیم بر شک و گمان

که شما خوانید خود ما را بدان

پس بگفتند آن رسولان بی هوس

ما شما را بر خدا خوانیم و بس

هست آیا در وجود او شکی

کی کند شک در خدا ذی مدرکی

آفریننده سماوات و زمین

شک کند در وی مگر بی عقل و دین

مر شما را خوانده او بر دین و راه

تا بیامرزد شما را از گناه

باز پس دارد شما را در عذاب

تا به وقت نام برده از حساب

قوم گفتند آن رسولان را دگر

نیستید الاّ شما چون ما بشر

بازمان خواهید دارید از جفا

می پرستیدند زآنچه آباء ما

حجتی آرید بر ما پس متین

این است فَأتُونَ بِسُلْطانٍ مُبِین

باز گفتند آن رسولان قوم را

ما نه ایم الاّ بشر همچون شما

لیک حق منّت گذارد از وداد

بر هر آن عبدی که خواهد از عباد

نیست ما را حجتی کز اقتراح

آن شما خواهید از ما بی صلاح

جز که آن باشد به فرمان خدا

بی ز امرش نیست راهی بر هدا

هر نبی را معجزی گردیده خاص

جز بر آن او را نباشد اختصاص

تکیه ما را نیست جز بر امر حق

هر چه او بنوشته خوانیم از ورق

پس توکل مؤمنان را بر خداست

بی توکلّ نیست کس بر راه راست

چیست ما را که توکل ناوریم

بر خدای خود کز او روشن فریم

یعنی او بنموده بر ما راه راست

هم به دست او زمام کارهاست

صبر، ما با الله کنیم از اعتماد

بر اذیّتها که بینیم از عباد

بر خدا باید توکل پس کنند

واندر آن باشند راسخ و ارجمند

بر رسل گفتند کفار از عیان

کز زمین خود کنیم اخراجتان

عود یا بر ما کنید از روی کیش

یعنی اندر ملت و آئین پیش

پس قسم خوردند تا از این دو کار

خود یکی واقع شود اندر قرار

پس بر ایشان وحی آمد با قسم

بر هلاک اهل ظلم از ذوالکرم

کرد خواهم یعنی ایشان را هلاک

جسمشان ویران کنم، جان را هلاک