چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد
وز می وصل، لبم بر لب جامی برسد
پخته و صاف اگر مینرسد از تو مرا
گهگه از عشق توام دُردیِ خامی برسد
گر رسولان وفا نامه نیارند ز تو
هم به زنهار جفا از تو پیامی برسد
گر نهای در بر من رغم ملامتگر من
به سلامت، بر من از تو سلامی برسد
بر گذر هست مرا ساخته صد دام حیَل
ترسم ای دوست تو را پای به دامی برسد
عقلم آوارهصفت میبدود در پی تو
گر به کویت نرسد هم به مقامی برسد
در پی وصل لبت گام زند همت من
دل خاقانی از او بو که به کامی برسد