تو تا گشتی بلای جان، بلا را دوست میدارم
چو تو میل جفا کردی، جفا را دوست میدارم
چنان مشغول تو گشتم، که هستم فارغ از جنت
به جنت نیستم کاری، لقا را دوست میدارم
به هر جایت که میبینم، نکوتر باشد از هر جا
تو را خود من نمیدانم کجا را دوست میدارم
صبا هر روز از کویت پیامی میدهد دل را
صبا دلدارئی دارد، صبا را دوست میدارم
شمائید از همه عالم مرا مقصود و این معنی
چه دارم از شما پنهان، شما را دوست میدارم
چو یک ذره ز خورشیدت، هوادار هوایم من
همه میل هوا دارم، هوا را دوست میدارم
غم او در دل ناصر، وطن کردست و میگوید
اگر چه پادشاهم من گدا را دوست میدارم