وَ مِنَ اَلْأَعْرٰابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ یَتَّخِذُ مٰا یُنْفِقُ قُرُبٰاتٍ عِنْدَ اَللّٰهِ وَ صَلَوٰاتِ اَلرَّسُولِ أَلاٰ إِنَّهٰا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اَللّٰهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۹۹) وَ اَلسّٰابِقُونَ اَلْأَوَّلُونَ مِنَ اَلْمُهٰاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصٰارِ وَ اَلَّذِینَ اِتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسٰانٍ رَضِیَ اَللّٰهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنّٰاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا اَلْأَنْهٰارُ خٰالِدِینَ فِیهٰا أَبَداً ذٰلِکَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ (۱۰۰) وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ اَلْأَعْرٰابِ مُنٰافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ اَلْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی اَلنِّفٰاقِ لاٰ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلیٰ عَذٰابٍ عَظِیمٍ (۱۰۱) وَ آخَرُونَ اِعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صٰالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَی اَللّٰهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۱۰۲)
و از بادیهنشینان کسی است که میگرود بخدا و روز بازپسین و میگیرد آنچه را صرف میکند نزدیکیها نزد خدا و دعاهای رسول آگاه باشید که آنها نزدیکست برای آنها زود باشد که درآورد ایشان را خدا در رحمتش بدرستی که خدا آمرزنده مهربانست (۹۹) و سبقتداران نخستان از مهاجران و انصار و آنان که پیروی کردند ایشان را به نیکویی خشنود شد خدا از ایشان و خشنود شدند از او و مهیا کرده برای ایشان بهشتهایی که میرود از زیرشان نهرها جاودانیان در آن همیشه آنست کامیابی بزرگ (۱۰۰) و از آنکه پیرامون شمایند از بادیهنشینان منافقانند و از اهل مدینه ایستادند بر نفاق نمیدانی ایشان را ما میدانیم زود باشد عذاب کنیم ایشان را دو بار پس برگردانیده میشوند بسوی عذابی بزرگ (۱۰۱) و دیگران اقرار کردند بگناهانشان آمیختند کرداری نیکو و دیگری بد شاید خدا که توبه پذیرد از ایشان بدرستی که خدا آمرزنده مهربانست (۱۰۲)
هم ز اعرابند باز از مؤمنین
بر خدا و هم به روز واپسین
می بگیرند آنچه بدهند از وداد
اندر انفاق از تصدّق یا جهاد
جمله را اسباب نزدیکی به رب
بر دعاهای پیمبر هم سبب
که کند بر منفقان دائم دعا
تا رسدشان خیر دارَین از خدا
می بدانید اینکه انفاق از قبول
یا که صلوات دعاهای رسول
موجب قرب است بر درگاه حق
آنکه را شد بر عنایت مستحق
زودشان داخل کند حق در بهشت
کآن محل رحمت آمد در سرشت
چون حق آمرزنده است و مهربان
بر همه مستغفران و منفقان
سابِقُونَ الْاَّولُون اندر نشان
کآن بوند انصار و هجرت کردگان
وآن کسان کز سابقین تابع شدند
بر قبول امر حق ساعی بدند
حق از ایشان راضی و ایشان ز حق
نامشان باشد به نیکی بر ورق
بهرشان آماده باشد از خدا
جنّتی جاری ز زیرش جویها
اندر آن باشند جاویدان مقیم
این بود فیروزی و فوزی عظیم
هست اندر سابقین بس اختلاف
تا که بود است اول آن بی خلاف
نیست چندان حاصلی در ذکر آن
خود تو باش از سابقین در عقل و جان
آنکه بر ادراک معنی لایق است
اندر اسلام از حقیقت سابق است
متصل هر قطره با دریا و جوست
این زمان یا آن زمان، سابقتر اوست
وآنکه ز اعرابند در حول شما
یعنی اندر دور شهر از هر کجا
آن دورویانند و آیند از مجاز
بر شهادت یا به تهلیل و نماز
هم ز اهل شهرتان قومی دو رو
میبود کاندر دو رویی کرده خو
تو نه ای از حالشان آگاه و ما
می بدانیم آن کسان را در خفا
کفرشان پنهان بود اندر قلوب
کس نداند غیر علام الغیوب
میکنند اظهار ایمان از نفاق
زآن شما آگه نه اید اندر وثاق
ما کنیم آن قوم را تعذیب زود
بر دو نوبت اندر اجرای حدود
کآن بود اخذ زکات از روی داد
هم دگر تکلیف بر جنگ و جهاد
زآنکه نبود گر خود از عشق و ادب
هر دو ایشان را عذاب است و تعب
یا بود معنای لفظ مرَّتَین
مر عذاب جسم و جان در نشأتین
بل منافق را که باشد در حسد
هر دم او را دو عذاب از حق رسد
در قیامت بعد از آن گردند باز
بر عذابی بس بزرگ و بس دراز
چند تن بودند ز اهل دین دگر
که تخلّف کرده بودند از سفر
نادم و خائف شدند از فعل خویش
خوفشان بود از فساد دین و کیش
منفعل گشتند و گفتند از ندم
بر رسول حق ز ما رفت این ستم
او بود در رنج و ما آسوده حال
هر دم ایشان را فزون بودی ملال
آن تخلّف بودشان از کاهلی
نه از نفاق و کافری و بَددلی
خویش را بستند با سوگندها
بر ستون مسجد اندر بندها
هیچ نگشایند خود را ز اختیار
تا که ناید امر از پروردگار
توبه میبود و تضرّع کارشان
تا مگر بخشد گنه غفارشان
چون پیمبر بازگردید از تبوک
دید ایشان را در آن سوداء و سوگ
گفت باالله من هم ایشان را رها
نکنم آید تا که فرمان از خدا
در دم این آیت ز خلاّق مجید
بر قبول توبۀ ایشان رسید
قوم دیگر کاعتراف اندر گناه
میکنند ایشان به درگاه اِله
مختلط کردند از ضعف بشر
کرده های نیک با ذنب دگر
یعنی اندر جنگها بودند یار
این سفر گشتند ساکن در دیار
شاید از فرط عنایت ذوالکرم
توبۀ ایشان پذیرد باز هم
کو بود آمرزگار و مهربان
رحمتش باشد پناه عاصیان
پس پیمبر باز کرد از بندشان
هم ز بعد از سوز و غم خُرسندشان
مال خود کردند پس بر وی نثار
تا به راه حق دهد فخر کبار
کز تو ما را حبّ مال افکند دور
لاجرم ما راست زین مانع نفور
گفت من بر اخذ اموال شما
نیستم مأمور و هم نبود روا