صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۷- سوره اعراف » ۳- آیات ۲۷ تا ۳۷

یٰا بَنِی آدَمَ لاٰ یَفْتِنَنَّکُمُ اَلشَّیْطٰانُ کَمٰا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ اَلْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُمٰا لِبٰاسَهُمٰا لِیُرِیَهُمٰا سَوْآتِهِمٰا إِنَّهُ یَرٰاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاٰ تَرَوْنَهُمْ إِنّٰا جَعَلْنَا اَلشَّیٰاطِینَ أَوْلِیٰاءَ لِلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ (۲۷) وَ إِذٰا فَعَلُوا فٰاحِشَةً قٰالُوا وَجَدْنٰا عَلَیْهٰا آبٰاءَنٰا وَ اَللّٰهُ أَمَرَنٰا بِهٰا قُلْ إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یَأْمُرُ بِالْفَحْشٰاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَی اَللّٰهِ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ (۲۸) قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَ أَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ اُدْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ اَلدِّینَ کَمٰا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ (۲۹) فَرِیقاً هَدیٰ وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ اَلضَّلاٰلَةُ إِنَّهُمُ اِتَّخَذُوا اَلشَّیٰاطِینَ أَوْلِیٰاءَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ وَ یَحْسَبُونَ‌

أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (۳۰) یٰا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اِشْرَبُوا وَ لاٰ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاٰ یُحِبُّ اَلْمُسْرِفِینَ (۳۱) قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اَللّٰهِ اَلَّتِی أَخْرَجَ لِعِبٰادِهِ وَ اَلطَّیِّبٰاتِ مِنَ اَلرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی اَلْحَیٰاةِ اَلدُّنْیٰا خٰالِصَةً یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ کَذٰلِکَ نُفَصِّلُ اَلْآیٰاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (۳۲) قُلْ إِنَّمٰا حَرَّمَ رَبِّیَ اَلْفَوٰاحِشَ مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا وَ مٰا بَطَنَ وَ اَلْإِثْمَ وَ اَلْبَغْیَ بِغَیْرِ اَلْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللّٰهِ مٰا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطٰاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اَللّٰهِ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ (۳۳) وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذٰا جٰاءَ أَجَلُهُمْ لاٰ یَسْتَأْخِرُونَ سٰاعَةً وَ لاٰ یَسْتَقْدِمُونَ (۳۴) یٰا بَنِی آدَمَ إِمّٰا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیٰاتِی فَمَنِ اِتَّقیٰ وَ أَصْلَحَ فَلاٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاٰ هُمْ یَحْزَنُونَ (۳۵) وَ اَلَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیٰاتِنٰا وَ اِسْتَکْبَرُوا عَنْهٰا أُولٰئِکَ أَصْحٰابُ اَلنّٰارِ هُمْ فِیهٰا خٰالِدُونَ (۳۶) فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ اِفْتَریٰ عَلَی اَللّٰهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیٰاتِهِ أُولٰئِکَ یَنٰالُهُمْ نَصِیبُهُمْ مِنَ اَلْکِتٰابِ حَتّٰی إِذٰا جٰاءَتْهُمْ رُسُلُنٰا یَتَوَفَّوْنَهُمْ قٰالُوا أَیْنَ مٰا کُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ قٰالُوا ضَلُّوا عَنّٰا وَ شَهِدُوا عَلیٰ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کٰانُوا کٰافِرِینَ (۳۷)

ای فرزندان آدم نباید که بفریبد شما را شیطان هم چنان که بیرون کرد والدین شما را از بهشت بر می‌کشد از آنها رختشان را تا بنماید ایشان را عورتهاشان را بدرستی که او می‌بیند شما را او و لشکرش از جایی که نمی‌بینید ایشان را بدرستی که ما گردانیدیم شیاطین را یاوران از برای آنها که نمی‌گروند (۲۷) و چون کنند کار بدی را گویند یافته‌ایم ما بر آن پدران خود را و خدا امر کرده ما را بآن بگو بدرستی که خدا امر نمی‌کند ببدی آیا می‌گویید بر خدا آنچه نمی‌دانید (۲۸) بگو امر کرد پروردگار من بعدل و راست دارید رویهاتان را نزد هر مسجدی و بخوانید او را خالص‌کنندگان از برایش دین را هم چنان که نخست آفرید شما را عود خواهید کرد (۲۹) گروهی را هدایت کرد گروهی را چنان کرد بر ایشان گمراهی را بدرستی که ایشان گرفتند دیوان رجیم را دوستان از غیر خدا و می‌پندارند که ایشانند هدایت‌یافتگان (۳۰) ای پسران آدم بردارید زینتتان را نزد هر مسجدی و بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید بدرستی که او دوست ندارد مسرفان را (۳۱) بگو که حرام گردانیده زینت خدا را که بیرون آورد برای بندگانش و پاکیزه‌ها از روزی بگو آن از برای آنهاست که گرویدند در زندگانی دنیا خالص روز قیامت همچنین تفصیل می‌دهیم آیتها را از برای گروهی که می‌دانند (۳۲) بگو جز این نیست که حرام کرد پروردگارم زشتیها را آنچه ظاهر باشد از آن و آنچه باطن باشد و بدی را و ستم ناحق را و آنکه شرک آورید بخدا ما دام که فرو نفرستاده باشد بر آن حجتی را و آنکه گوئید بر خدا آنچه را نمی‌دانید (۳۳) و از برای هر امتی وقتی است پس چون بیاید وقتشان باز پس نمی‌مانند ساعتی و نمی‌توانند پیشی گرفت (۳۴) ای پسران آدم چون بیایند شما را رسولان از شما خواهند خواند بر شما آیتهای مرا پس آنکه پرهیزکاری کرد و شایسته شد پس نباشد بیمی بر ایشان و نه ایشان اندوهناک شوند (۳۵) و آنان که تکذیب کردند آیتهای مرا و سرکشی کردند از آنها آن گروه اهل آتشند ایشان در آن جاودانیانند (۳۶) پس کیست ستمکارتر تر از آنکه افترا کرد بر خدا دروغ را یا تکذیب کرد آیتهای او را آن گروه می‌رسد ایشان را بهره ایشان از آنچه نوشته شد برای ایشان تا وقتی که آید ایشان را فرستادگان ما جان ستانند ایشان را گویند کجایند آنچه بودید می‌خواندید شما از غیر خدا گویند گم شدند از ما و گواهی می‌دهند بر خودهاشان که ایشان بودند کافران (۳۷)

ای بنی آدم ز شیطان عنود

برحذر باشید در دار وجود

تا نیندازد شما را در فتن

آن چنان کافکند آدم را به فن

راند أبَوَین شما را از جنان

کندشان از تن لباس عزّ و شأن

تا کند عوراتشان را آشکار

مر شوند از هم بدان سان شرمسار

بیند آن ابلیس و لشکرهای او

مر شما را هر طرف آرید رو

از هر آنجا که نبینیدش شما

زین چنین خصمی بود بس ابتلا

پس تو بر حق بر، ز کید او پناه

کز عدو دارد به هر حالت نگاه

ما شیاطین را نمودیم اولیا

با کسی کش نیست ایمان بر خدا

از ره جنسیّت و نسبت که هست

بین ایشان از ره اخلاق پست

سر زند چون فعل زشت از کافران

همچو کشف عورت و امثال آن

از ره تقلید گویند این عمل

یافتستیم از پدرها بی خلل

امر فرمودستمان بر آن خدا

کآوریم این فعل باطل را به جا

گو خدا نکند به فحشاء هیچ امر

این است بر حق افتراء از زید و عمر

بر خدا گویید آیا افترا

آنچه را که می ندانید از عمی

امر بر من کرده گو پروردگار

بر طریق راستی در نظم کار

راست گردانید روی خویش را

وقت هر سجده به قبله ز امر ما

می بخوانید آن خدا را بالخصوص

در عبادت یعنی از محض خلوص

در پرستش ناورید او را شریک

خلق با خالق ستودن نیست نیک

مخلص آن باشد که سازد جمله پاک

طاعت خویش از کدورت و اشتراک

چون به او خواهید گشتن جمله باز

بیکس و بی آشنا، بی برگ و ساز

نیست چیزی با شما جز عجز و درد

پس برید آیینه بر شه بی ز گرد

همچنان که آفرید از ابتداء

حق شما را پاک از عیب و خطاء

هم به او خواهید برگشتن تمام

خاک گردد خلق خاکی را مقام

فرقه ای را رهنما شد بر کمال

هم گروهی حق ایشان بُد ضلال

زآنکه بر نفس و هوی تابع شدند

بر سفال از ملکتی قانع شدند

فرقه ای بردند یا ره بر بهشت

فرقه ای ماندند در اخلاق زشت

زآنکه شیطان را گرفتندی به دوست

این گروه گمرهان چون لحم و پوست

هم ببردند از غلط فرمانشان

وین سبب گردید بر خذلانشان

بر گمانشان اینکه در ره بوده اند

ره به حکم مهتَدُون پیموده اند

ای بنی آدم بگیرید از نیاز

نزد هر مسجد لباس امتیاز

جامه ای کآن زینت آمد در نمود

می بپوشید اندر اوقات سجود

در نمازت جامه ستر عورت است

نزد اهل دل حضورت زینت است

کشف عورت در طواف و در نماز

نیست لایق نزد عقل و امتیاز

همچنین گر قلب باشد بی حضور

هست عریان از لباس قدس و نور

زینت خود را به تن سازید راست

چون شما را وقت طاعت با خداست

هم خورید و هم بیاشامید لیک

مر شما را نیست هیچ اسراف نیک

حق ندارد مسرفان را هیچ دوست

دوست دارد آنچه در خلقت نکوست

گنجها را گر کنی روزی تو صرف

لیک بر موقع نباشد با تو حرف

ور که بیجا صرف سازی دِرهمی

کرده ای اسراف مال حق همی

مر عرب در وقت احرام از مقام

لحم و چربی را به خود کردی حرام

همچو آنانکه برهنه در طواف

میشدند این آیت آمد بی خلاف

گو، که کرده زینت حق را حرام

زینتی کآورده بیرون بر انام

چون کتان و پنبه یا پشم و حریر

از نباتات و ز حیوان ناگزیر

یا که بنموده حرام این طیّبات

که شما را رزق باشد در حیات

گو که هست این زینت و این طیّبات

خاصه بهر مؤمنین و مؤمنات

مشرک ار با مؤمنان باشد شریک

در حیات دنیوی با رزق نیک

خالص آمد بهر خاصان رزق حق

در قیامت بی شریک اندر طبق

همچنان کآمد به تفصیل این بیان

هم به تفصیل آید آیات از نشان

می کنیم اعنی بیان آیات خویش

ما به تفصیلی که هم کردیم پیش

هستمان احکام دیگر بر عباد

وآن مبیّن گشت خواهد با رشاد

بهر آن قومی که دانش پیشه اند

بهره مند از فهم و نیک اندیشه اند

ابن عباس از امیر مؤمنان (ع)

یافت رخصت تا به اهل نهروان

رو کند بهر نصیحت کز خلاف

بازشان دارد به وجه ائتلاف

بود او بر مرکبی بهتر سوار

جامه هایش با نمود و شاهوار

آن خوارج مر ورا گفتند تو

بهترین مردمانی در علو

آمدی هم سوی ما از بهر پند

چون لباس جابرانت شد پسند

خواند قُلْ مَنْ حَرَّم او را در جواب

شد مخالف از جواب او مجاب

هر نکو را دوست دارد ذوالجلال

لیک باید باشد از مال حلال

پس بر ایشان کرد ظاهر بالتمام

آنچه بود از حلّ و حرمت در مقام

مشرکان را ای محمّد (ص) گو تمام

غیر از این نبود که فرموده حرام

آنکه باشد بر من او پروردگار

از فواحش هر چه باشد آشکار

وآنچه پنهان است و آن ظاهر نگشت

شرح آن در سورة ماضی گذشت

شد فواحش بر فروج آن نسبتش

یا هر آن جرمی بزرگ از شدتش

جاهلان در جاهلیّت بالتمام

مر زناء را روز دانستی حرام

لیک می گفتند شب باشد حلال

زآنکه مستور است اندر شب فعال

آمد این آیت که پیدا و نهان

خود حرام است این عمل بر مردمان

هم حرام است آنچه بر وی نیست حد

چون صغائر نزد ارباب خرد

إثْم هم گویند باشد شرب خمر

خواه باشد از عنب آن یا ز تمر

بَغْی را هم ساخت بر مردم حرام

وآن ستمکاری است یا کبر از انام

إثم و بَغی است آن به غیر حق یقین

غیر حق باشد به تأکیدت متین

پس بدیهی ور نه در هر مشرب است

اینکه ناحق ظلم و مبغوض رب است

هم حرام است اینکه شرک آرید باز

در عبادت بر خدای بی نیاز

آنچه نفرستاده بر آن حجتی

در پرستش یا که اندر طاعتی

هم حرام است آنکه بندید افترا

بر خدا زآنچه ندانید از عمی

هر گروهی راست وقت و نوبتی

در حیات و زندگی تا مدتی

پس چو بر سر آید ایشان را زمان

نیست تأخیری و تقدیمی در آن

ای بنی آدم چو آید رهبری

بر شما وز قومتان پیغمبری

بر شما خوانند آیات مرا

اندر احکام شریعت جا به جا

پس هر آن پرهیزد از تکذیب آن

وز فواحش در عیان و در نهان

کار خویش آرد به اصلاح او قریب

حزن و خوفی نیست ایشان را نصیب

وآنکه بر آیات ما تکذیب کرد

سرکشی را پیشه زآن ترتیب کرد

یعنی از ایمان به وحدانیّتم

هم ز ایمان بر رسول و آیتم

آن گروهند اهل آتش جاودان

زآنچه بودند از قبولش سرگران

کیست پس ظالم تر از آن بی فروغ

کافتراء بندد خدا را بر دروغ

زآنکه گوید دارد او فرزند و جفت

یا به حق بندد کلامی کو نگفت

یا شمارد بر دروغ آیات او

آن گُره را می رسد ز اوقات او

بهره از لوح آنچه شد ثبت از عذاب

وین نصیب آمد بر ایشان از کتاب

بر جزای آنچه از احوالشان

ثبت شد در دفتر اعمالشان

لیک موقوف است این حکم او ز کل

تا که آید سویشان از ما رسل

حاملان موت یعنی از وضوح

سویشان تازند بهر قبض روح

هست حَتَّی نیلشان را منتهی

یا تواند بود حرف ابتدا

پس بگویید آن ملایک در خطاب

مر إذَا را باشد این قَالُواْ جواب

نک کجایند آنکه می خواندیدشان

غیر حق کز قهرتان بدهند امان

کافران گویند ضَلُّواْ عَنَّهُما

نیست زآن گمگشتگان عونی به ما

هم به نفس خود شوند ایشان گواه

که به حق بودند کافر نی به راه