بسم االله الرحمن الرحیم
یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ اِتَّقُوا رَبَّکُمُ اَلَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وٰاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهٰا زَوْجَهٰا وَ بَثَّ مِنْهُمٰا رِجٰالاً کَثِیراً وَ نِسٰاءً وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ اَلَّذِی تَسٰاءَلُونَ بِهِ وَ اَلْأَرْحٰامَ إِنَّ اَللّٰهَ کٰانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً (۱) وَ آتُوا اَلْیَتٰامیٰ أَمْوٰالَهُمْ وَ لاٰ تَتَبَدَّلُوا اَلْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لاٰ تَأْکُلُوا أَمْوٰالَهُمْ إِلیٰ أَمْوٰالِکُمْ إِنَّهُ کٰانَ حُوباً کَبِیراً (۲) وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّٰ تُقْسِطُوا فِی اَلْیَتٰامیٰ فَانْکِحُوا مٰا طٰابَ لَکُمْ مِنَ اَلنِّسٰاءِ مَثْنیٰ وَ ثُلاٰثَ وَ رُبٰاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّٰ تَعْدِلُوا فَوٰاحِدَةً أَوْ مٰا مَلَکَتْ أَیْمٰانُکُمْ ذٰلِکَ أَدْنیٰ أَلاّٰ تَعُولُوا (۳) وَ آتُوا اَلنِّسٰاءَ صَدُقٰاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً (۴)
بنام خداوند بخشندۀ مهربان
ای مردمان! بترسید از پروردگارتان که آفرید شما را از یک تن و آفرید از آن جفت او را و پراکنده کرد از نسل آن دو تا، مردان بسیار و زنان را و بترسید از خدایی که درخواست کرده میشوید بان و رحمها، بدرستی که خدا باشد بر شما نگهبان (۱) و و بدهید یتیمان را مالهاشان، و میدهد پلید را بدل پاکیزه و مخورید مالهاشان را با اموالتان، بدرستی که باشد گناهی بزرگ، (۲) و اگر بترسید که عدل نورزید در پیمان پس نکاح کنید آنچه خوش آید مر شما را از زنان دو و سه و چهار پس اگر بترسید که عدالت نورزید پس یکی یا آنچه را مالک باشد دستهاتان آن نزدیکتر است که میل نکنید (۳) و بدهید زنان را مهرهاشان را دادنی بطیب خاطر پس اگر بخوشی گذشتند از برای شما چیزی از آن از دل پس بخورید آن را سازگار گوارا (۴)
بعد بسم االله چنین فرماید او
خلق را یا أیها النَّاس اتَّقُواْ
می بپرهیزید از پروردگار
کآفرید از نفس واحد بیشمار
با وجود اختلاف و شکل و رو
واختلاف نطق و طبع و وصف و خو
خلقتان از نفس واحد کرد، حق
هم ز غیب اندر شهود آورد، حق
جفت او را هم ز وی کرد آشکار
زین دو شد خلقی عیان در روزگار
نفس واحد آدم کامل روش
جفت او حوّای کامل پرورش
آن به تحقیق است نفس ناطقه
نفس حیوانی است وین از سابقه
منتشر شد زین دو نفس متصل
از رجال و از نساء معتدل
پس بترسید از خدای ذوالجلال
آنکه زو دارید در حاجت سؤال
میخورید از نام او سوگندها
هم به عِرق خویشی و پیوندها
حق نگهبان است در تبدیل و نقل
مر شما را خود ز نطفه تا به عقل
گر نباشد او به هر حالی رقیب
چون رسید از نطفه بر عقل ادیب
همچنان کاندر مراتب و انتقال
بد شما را حافظ او در کل حال
هم شما باشید اندر جهر و سِرّ
با وی اندر طاعت و تقوی مصر
یاد آرید آنکه چیزی از شما
در نگهبانی نشد ترک از خدا
یافتید اینگونه تا رشد و نمود
آمدید از غیب مطلق در شهود
در بیان احکام نکاح
حفظ تقوی پس کنید آنسان که او
حفظتان کرد از مکاره مو به مو
برحذر باشید از قطع رحم
هم ز اموال یتیمان در مهم
مال ایشان را دهید از بیش و کم
بی ز تبدیلی که آن باشد ستم
مال و اموالی که ناپاک است و بد
دور دارید آن ز مال پاک خود
مال ایتام است ناپاک و حرام
زآن تبرّا واجب آمد در نظام
معنی لَاتَأکُلُواْ أموالَهم
گوش کن بر جای سر مگذار دم
مال ایشان را مکن در مالِ خویش
کآن بود جرمی تو را ز اندازه بیش
ور که دارید از خلاف قسط بیم
یعنی از اجحاف در مال یتیم
پس کنید از آنچه خوش باشد نکاح
از زنان تا چار، کآن باشد فلاح
از دو و سه تا چهار از بعد یک
ور که از تعدیلتان بیم است و شک
بر نکاحی پس نمایید اقتصار
مالکید آن را که بردست از قرار
این بود نزدیک تر بر ترک جور
گر کنید از عقل دور اندیش شُور
مر زنان را از ره تمکینشان
باز بدهید آنچه شد کابینشان
ور که بگذارند چیزی ز اختیار
بر شما آن طیّب است و سازگار
هست در تنزیل این آیت خلاف
هر یک آید در بیان، بی اختلاف
بد یتیمی در سرای عمّ خویش
کو بدش ده زن یکی کم یا دو بیش
خرجش افزون بود و دخلش اندکی
چیست بین خرج ار دو شد، مدخل یکی
کرد بر مال یتیم از جور عزم
آمد این آیت که پیش آرید حزم
مال ایتام از چه رو گردد حلال
واگذارید آن به اهلش بی جدال
نیست در مال یتیمان راه خیر
گر برادر زاده باشد ور که غیر
کم کنید از خرج یعنی از زنان
زن فزون از چار نبود حد آن
بیشتر از چار زن گر در نکاح
آورید آن بر شما نبود مباح
ور که دارید از زنان کمتر ز چار
باز بر تزویج دارید اختیار
دختری یا بوده آن صاحب جمال
در سرای آن ولیّ با ملک و مال
خواست گیرد آن ولی اش بی صداق
آمد این آیت که این جور است و شاق
ور که ترسید از خلاف و افتضاح
دیگری را آورید اندر نکاح
کآن شما را خوش نماید در نظر
از یکی تا چار نی زآن بیشتر
یعنی ار باشد شما را هیچ بیم
از خلاف عدل بر مال یتیم
زآنکه چون آرید او را در نکاح
مال او گردد تلف غیر از صلاح
پس بگیرید از زنان با جمال
دیگری را بر رضای ذوالجلال
تا بماند عقل و دین اندر امان
بر یتیمان از شما ناید زیان
از وجوه دیگر این وجه است بِه
تا نماند بر محقق مشتبه
ور که هم دارید خوف از چار زن
تا رود ظلمی بر ایشان در سنن
صعب باشد اعتدال اندر چهار
پس به یک زن کرد باید اقتصار