هُنٰالِکَ دَعٰا زَکَرِیّٰا رَبَّهُ قٰالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ اَلدُّعٰاءِ (۳۸) فَنٰادَتْهُ اَلْمَلاٰئِکَةُ وَ هُوَ قٰائِمٌ یُصَلِّی فِی اَلْمِحْرٰابِ أَنَّ اَللّٰهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْییٰ مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اَللّٰهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ اَلصّٰالِحِینَ (۳۹)
در آنجا خواند زکریا پروردگارش را گفت ای پروردگار من ببخش مرا از نزدت فرزندی پاکیزه بدرستی که تو شنوندۀ دعائی (۳۸) پس ندا کردندش فرشتگان و او ایستاده بود نماز میکرد در محراب بدرستی که خدا مژده میدهد ترا بیحیی تصدیق کنندۀ بکلمۀ از خدا و مهتر و بازدارنده نفس از شهوتها و پیغمبری از شایستگان (۳۹)
چون زکریا دید اندر انحصار
آن خلاف عادت آنجا آشکار
میوه های صیفی اندر فصل دی
از عنایات خدا در پیش وی
گفت یا رب ده به من ذریّتی
کو ز من بر خلق باشد آیتی
در جوانی زو نشد فرزند و آل
این ز خود می دید در پیری محال
چون تو را قدرت به هر کاری بود
شاید ار بخشی به ناداری ولد
تو نیوشندة دعائی ای مجیب
کن دعای من اجابت عنقریب
پس نداء کردند او را در نماز
مر ملایک بعد از آن عرض و نیاز
کز خدا بادت بشارت بر ولد
کوست یحیی مصدّق با رشد
مر مصدّق بر کلامی از خدا
سیّد و محصور از رجس و خطا
بر کَلِم یعنی مصدّق بر مسیح
می نشد صادر ز وی وقتی قبیح
در کلمه نکتهای مخفی است بکر
عارفان دانند و اهل ذکر و فکر
وآن منافی نیست با وجه مسیح
سرّ توحید است و تحقیق ملیح
انبیاء بودند زآن آگه تمام
همچنین یحیای با فکر و مقام
کو پیمبر بود و هم از صالحین
حق ستود او را به قرآن این چنین
ذوق معنی هیچت ار باشد به سهم
رو به پیری جو توسّل، آن بفهم