صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۳- سوره آل عمران » ۱۰- آیات ۲۸ تا ۳۰

لاٰ یَتَّخِذِ اَلْمُؤْمِنُونَ اَلْکٰافِرِینَ أَوْلِیٰاءَ مِنْ دُونِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذٰلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اَللّٰهِ فِی شَیْ‌ءٍ إِلاّٰ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقٰاةً وَ یُحَذِّرُکُمُ اَللّٰهُ نَفْسَهُ وَ إِلَی اَللّٰهِ اَلْمَصِیرُ (۲۸) قُلْ إِنْ تُخْفُوا مٰا فِی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اَللّٰهُ وَ یَعْلَمُ مٰا فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ مٰا فِی اَلْأَرْضِ وَ اَللّٰهُ عَلیٰ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (۲۹) یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مٰا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ مٰا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهٰا وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ اَللّٰهُ نَفْسَهُ وَ اَللّٰهُ رَؤُفٌ بِالْعِبٰادِ (۳۰)

باید نگیرند گروگان کافران را دوستان از جز گروندگان و آنکه می‌کند آن را پس نیست از خدا در چیزی مگر آنکه بپرهیزید از ایشان پرهیز کردنی و می‌ترساند شما را خدا از خود و بسوی خداست بازگشت (۲۸) بگو اگر پنهان دارید آنچه در سینه‌های شماست یا آشکار کنید آن را می‌داندش خدا و می‌داند آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و خدا بر همه چیزی تواناست (۲۹) روزی که می‌یابد هر تنی آنچه را کرده از خوبی حاضر کرده و آنچه را کرده از بدی آرزو می‌کند که کارش بود میانه آن و میانه او مسافتی دور و می‌ترساند شما را خدا از خود و خدا مهربانست به بندگان (۳۰)

مؤمنان کفار را بر خویش دوست

می نگیرند این نه اندر دین نکوست

آنکه در دین مر شما را نیست یار

دوستی با او بود دور از شعار

دوستی با غیر مؤمن نارواست

کو در آئین و عمل دور از شماست

انگبینی کو به زهر آلوده است

گر خورد کس دشمن خود بوده است

هر که کرد این، از خدا بیگانه است

نیستش چیزی ز دین دیوانه است

از ولای حق ندارد بهره او

این کند با حق کسی غیر از عدو

یار دل شو نفس خونی را بهل

گردی از آن، رو سفید از این خجل

لذت نفس است مانند سراب

میبرد بر خشک تیهت، نی بر آب

مینماید چون سرابت شادی ای

زار میری پس میان وادی ای

زاغ را گیری گذاری باز را

یار خوانی نفس حیلت باز را

سوی گورستان بَرد زاغ از رهت

باز بکشد جانب شاهنشهت

زنده کی با مرده هرگز یار شد

جز مگر وقتی که خود مردار شد

مردگان با هم به گورستان خوشند

مهوشانِ زنده یارِ مهوشند

زنده ای از مرده گر جوید فلاح

یا شود یار، از تقیّه است و صلاح

مؤمن ار مغلوب و کافر غالب است

عیب نبود بل تقیّه واجب است

هست اظهار مودت با زبان

لازم اندر موقع خوف و زیان

می بترساند شما را حق ز خود

هم بر او برگشت خُلق از نیک و بد

گو کنید ار ظاهر ار پنهان خدا

داند آنچه با شد اندر سینه ها

هم بداند آنچه در ارض و سماست

هم به هر چیزی توانا ز اقتضاست

نفسها یابند در یوم النشور

آنچه کردند از نکویی در حضور

همچنین اعمال بد کآن ظاهر است

پیش روی او یکایک حاضر است

دوست دارد بین او و اعمال بد

فرق باشد تا نیاید در عدد

آن عملها جمله باشد پیش رو

می نماید بُعد آن را آرزو

میدهد حق بیمتان از خویشتن

تا بدانید این یقین خواهد شدن

نیس ت انذارش جز از لطف و وداد

چون رئوف است او به هر جا بر عباد