از چپانیان شهر هرات است و بسیار بی قید و لاابالی است مردم شهر با او هزل های قبیح میکنند و او نیز در تعرض و دشنام پای کمی ندارد و در محلی که من در هرات بودم شعرا این غزل مولانا جامی را جواب میگفتند که :
مطلع
و او در این غزل هجو یاران کرد و غزل را در هجو شعرای زمان طوری گفت . این ابیات از آن غزل است :
داده است غمت بیخودی دیگرم امروز
دیوانه و آشفته دل و ابترم امروز
در پیش رقیب تو ز سگ کمترم امروز
تا نشنوم آواز هلالی و نه بینم
کورم چو زلالی و چو قوسی کرم امروز
حیدر که بهر کوچه دویدی بکلوخی
در میان غزل این بیت او خوب واقع شده و مراد از ایراد این غزل همین بیت است :
در خانه خود ره ندهد حیدرم امروز
فردا نکنم آرزوی سایه طوبی