پدرش به سیراب فروشی معروف بود اما او شاعر است این مطلع مشهور از اوست :
شب روم بر بام آن مه چشم بر روزن نهم
جام بردارم بجایش دیده ی روشن نهم
این مطلع هم از اوست:
تا برد سریش کبوتر نامه، « چندان سوده ام
دیده بر پایش » که پا بش را بخون آلوده ام